بن بست نظامی، بحران سیاسی
استراتژی بنی صدر برای آزاد سازی مناطق اشغالی
اشاره
حضور گسترده و همه جانبه مردم در صحنه جنگ و جان فشانی در مقابله با تجاوز غافلگیرانه عراق، از پیشروی نیروهای دشمن جلوگیری کرد و این انتظار را به وجود آورد که متجاوزان باید به مناطق مرزی عقب رانده شوند، زیرا باقی ماندن آنها در خاک ایران اسلامی به هیچ وجه قابل پذیرش نبود. در موازات درخواست عمومی مردم برای بیرون راندن متجاوزان، استراتژی نظامی کشور نیز بر این خواسته متمرکز شد. [217] در این اوضاع، بنیصدر در سمت فرمانده کل قوا، 16 روز پس از آغاز تجاوز دشمن، در مصاحبه با لوموند گفت:
«ایران خود را برای یک حمله بزرگ آماده خواهد کرد.» [218] .
نظر به این که پاسخ به خواست عمومی مردم برای دفع تجاوز، بر عهده ارتش بود، رئیس وقت ستاد مشترک ارتش طی مصاحبهای مطبوعاتی در مورد شرایط آغاز تعرض به دشمن، چنین توضیح داد:
«در شیوههای نظامی، آغاز تعرض شرایطی دارد، یعنی در حالی که ارتش عراق در حال تعرض است، اگر تعرض متقابلی بر او هدایت بشود، یک نبرد تصادفی است و در نبرد تصادفی، تلفات و ضایعات فراوان خواهد بود. این است که در مرحله اول ما باید ارتش عراق را متوقف میکردیم که چنین کردیم، در مرحله دوم تثبیت و زمینگیر کردیم، در مرحله سوم توان رزمی دشمن را
[ صفحه 93]
تا آن حد کاهش بدهیم که ما قادر به آغاز تعرض و تداوم این تعرض باشیم. باید توجه داشت که در تعرض، هدف، انهدام نیروهای دشمن است و گرنه اگر منظور، دور کردن خطر و بیرون راندن دشمن بود، ممکن بود این کار را به تدریج از هفتههای پیش آغاز کنیم.» [219] .
حال که بنابر تحلیل مزبور، شرایط برای آغاز تعرض به دشمن آماده بود، بنیصدر تلاش اصلی خود را به کسب پیروزی در جنگ معطوف کرد تا موقعیت سیاسی خود را بهبود بخشد. بنیصدر برای دستیابی به قدرت، در داخل کشور موانع جدی در برابر خود میدید که عبارت بودند از: امام، مجلس، دولت و نیروهای انقلابی. [220] به همین دلیل با وجود نقش تعیین کننده نیروهای انقلابی و مردمی در جنگ، وی از به کارگیری آنها امتناع میکرد زیرا حضور نیروهای مردمی در صحنه نبرد با تبلیغات سوء وی علیه نیروهای انقلابی مبنی بر اینکه آنها کارایی لازم را در یک جنگ بزرگ ندارند، منافات داشت. از سوی دیگر، او نمیخواست دیگران را در کسب پیروزی سهیم کند.
در حقیقت نیروهای انقلابی و مردمی با وجود کمبود امکانات، با عملیات محدود و ایذایی توان دشمن را کاهش داده و نقش تعیینکنندهای در متوقف کردن ارتش عراق ایفا کردند. اما بنیصدر با بیتوجهی به این موضوع، برای رسیدن به اهداف خود، به نیروهای کلاسیک روی آورد و تصور میکرد که قادر است بدون نیروهای مردمی و انقلابی مناطق اشغالی را آزاد کند و زمینه را برای کار سیاسی در داخل و خارج و تحقق اهداف خود فراهم سازد. [221] .
نظر به ماهیت تلاشهای بنیصدر در این زمینه، به نظر میرسید که تشدید مناقشات سیاسی اجتنابناپذیر خواهد بود، بدین معنا که وی میپنداشت، در صورت کسب پیروزی نظامی، از موضع قدرت برخوردار خواهد شد و برای حذف نیروهای خط امام اقدام خواهد کرد و در صورت ناکامی نیز، با شانه خالی کردن از مسئولیت، به گونهای دیگر به بحران سیاسی دامن خواهد زد. [222] بنابراین در استراتژی بنیصدر، اقدامات نظامی عمیقا با اهداف
[ صفحه 94]
سیاسی وی در هم آمیخته بود. در این حال، نیروهای انقلابی و سپاه بر این باور بودند که ادامه جنگ در مراحل بعد - به منظور آزادسازی مناطق اشغالی - اساسا بر پایه تفکر انقلابی و با سازمان دهی نیروهای مردمی میسر خواهد بود، لیکن بینش نظامی بنیصدر مانع از توجه به تجارب به دست آمده در به کارگیری از نیروهای مردمی میشد.
در این اوضاع که نیروهای انقلابی مورد بیتوجهی و بیمهری قرار داشتند، و حتی برادران سپاه دردمندانه فریاد کشیده و استمداد میکردند، [223] وضع چنان سخت شد که فرماندهی سپاه خوزستان طی نامهای به بنیصدر ضمن تجزیه و تحلیل سهل انگاری و تسامح وی پیش از تجاوز دشمن و عدم تهیه طرح مقابله نوشت:
«چرا ارگان رسمی مورد تأیید امام و امت و قانون اساسی، فاقد سلاح و مهمات کافی است اما افراد غیر مسئول نظامی دارای همه امکانات بوده و بدون ضابطه در اختیار همه کس قرار میدهند؟...» [224] .
در بخش دیگری از این نامه با اشاره به تلاشهایی که به منظور مقابله با رشد نیروهای انقلابی و سپاه انجام گرفته بود، آمده است:
«مخالفین خط امام که در یک سال و اندی از رشد سپاه به عناوین گوناگون جلوگیری کردند، در ممانعت از تجهیز، مسلح کردن و آموزش سلاحهای سنگین سپاه و حتی به انزوای سیاسی کشاندن آن از هیچ کوششی فروگذار نکردند.» [225] .
بنیصدر با هر گونه رشد و گسترش سپاه و تجهیز آن مخالف بود و حتی نسبت به گزارشهای روزنامهها که در آن به نقش سپاه در مقابله با دشمن اشاره شده بود، حساسیت نشان میداد. [226] وی در مورد تجهیز سپاه گفت:
[ صفحه 95]
«عدهای هم راه افتادند که بله چیزی نیست اسلحه سنگین را به خود مردم بدهید، به غیر ارتش بدهید، مردم میجنگند و پیروز میشوند. گویندگان این حرفها مثل همان مادری که بچهاش را به آهنگری برده بود، گمان میکنند به محض این که آهن را در کوه گذاشتند و گرم و نرم شد، دراز کنی میخ میشود، پهن کنی بیل میشود!!» [227] .
با وجود تبلیغات سوء و ایجاد محدودیتها، سپاه همچنان برای رویارویی با دشمن مصمم بود. دشمن - پس از ناکامی اولیه - به منظور تکمیل مواضع و برخورداری از موقعیت برتر برای مذاکره و نیز با توجه به نزدیکی زمان برگزاری کنفرانس سران عرب در امان پایتخت اردن، میکوشید با محاصره و تصرف آبادان و سوسنگرد و نیز پیشروی به سمت اهواز، ضمن پیشروی در عمق، از عقبههای مناسب برخوردار شود.
در این مقطع، هدف سپاه این بود که با جنگ چریکی، دشمن را از حرکت به سمت آبادان و سوسنگرد باز دارد و ضمن فرسودن نیروهای متجاوز، از استقرار آنها در مواضع اشغالی و تحکیم مواضع آنها، ممانعت کند. [228] .
تلاشها و اقدامات سپاه در این مقطع از جنگ موجب شد، تلاش دشمن برای اشغال سوسنگرد و همچنین عبور از رودخانه بهمنشیر با شکست همراه شود. نتیجه این تلاشها و سایر اقدامات سپاه عملا اوضاع مناسبی را برای زمینگیر شدن دشمن و اجرای حرکتهای آفندی ارتش به فرماندهی بنیصدر فراهم آورد.
سلسله اقداماتی که بنیصدر با اتکا به نیروهای کلاسیک در این مرحله از جنگ با هدف آزادسازی مناطق اشغالی انجام داد، شامل چهار عملیات بود. این عملیاتها عبارتاند از: 1- عملیات 23 مهر 1359 در غرب رودخانه کرخه، با هدف عقب راندن نیروی دشمن از مناطق اشغالی. 2- عملیات سوم آبان 1359 در محور آبادان، با هدف شکستن محاصره آبادان. 3- عملیات نصر در شانزدهم دی ماه 1359 در غرب رودخانه کارون (منطقه عمومی هویزه)، با هدف آزادسازی منطقه غرب رودخانه کارون و خرمشهر. 4- عملیات توکل در بیستم دی ماه 1359 در محور آبادان، با هدف شکستن محاصره آبادان، که در این بخش به بررسی آنها میپردازیم.
[ صفحه 96]
عملیات 23 مهر در غرب کرخه
گزارش این عملیات در مجله تاریخ جنگ، شماره 12، تابستان 1375، صفحات 83 تا 97 منتشره از مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ با استفاده از دستور جزء به جزء شماره 1 قرارگاه تاکتیکی نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران در خوزستان، به تاریخ 20 / 7 / 1359، درج شده است
در طراحی نخستین عملیات آفندی ارتش که به فرماندهی بنیصدر در 23 مهر 1359 در غرب رودخانه کرخه اجرا شد، پیشبینی میشد که دشمن به سمت اندیمشک و دزفول پیشروی خواهد کرد [229] برخی از فرماندهان ارتش نیز میپنداشتند که عراق در نظر دارد گلوگاه ورود به خوزستان را تصرف و در نتیجه، استان خوزستان را تجزیه کند. طرحریزی و اجرای این عملیات در وضعیتی انجام میگرفت که تنها سه روز قبل از آن نیروهای عراقی با عبور از رودخانه کارون و قطع جاده آبادان - اهواز به سمت آبادان در حال پیشروی بودند.
در این عملیات، لشکر 21 حمزه مأموریت داشت با عبور از رودخانه کرخه، ارتفاعات علی گره زد و ایستگاه رادار (ارتفاعات ابوصلبی خات) را تصرف کرده و در صورت عدم مقاومت جدی دشمن، تک را به سمت غرب ادامه دهد و ارتفاعات تپه دو سلک و بعد عین خوش را تصرف و تأمین کند. لشکر 16 زرهی نیز به عنوان احتیاط نیرو در منطقه دزفول میبایستی پس از موفقیت لشکر 21، عملیات را ادامه داده [230] و تا مرز، «توسعه وضعیت» بدهد.
در این عملیات، نیروها آموزش کافی ندیده بودند، شناسایی موقعیت دشمن ضعیف بود و اصل حفاظت و غافلگیری نیز رعایت نشده بود. [231] به این دلیل عملیات پس از دو تا سه ساعت، متوقف شد. در مورد این عملیات و دلایل پیدایش این وضعیت، در کتاب «نقش ارتش جمهوری اسلامی ایران در هشت سال دفاع مقدس» (جلد اول، ص 136) آمده است:
«به هر حال، دو ستون از یگانهای حملهور تانک، شش کیلومتر از پل نادری یعنی خط سرپل دور شدند و در حدود دو کیلومتری خط پدافندی دشمن قرار گرفتند که آتش ضد تانک دشمن در ساعت هشت صبح بر روی تانکهای در حال حرکت باز شد... در ساعت نه صبح با پیشروی یگانهای تانک، بر حجم آتش دشمن افزوده شد و یگانهای حملهور که انتظار چنین عکسالعمل شدیدی را نداشتند و از آن جایی که اطلاعات صحیحی نیز از دشمن به آنها داده نشده بود، احساس کردند که در دام افتادند، آن گاه سراسیمه در تلاش برای خروج از دام گسترده شده توسط دشمن افتادند.».
[ صفحه 98]
برابر این گزارش، غافلگیری در برابر واکنش احتمالی دشمن و نداشتن اطلاعات صحیح منجر به دام افتادن نیروها شد. در حالی که بنیصدر چنان نسبت به کسب پیروزی امیدوار بود که با حضور در مقر تیپ 2 از لشکر 92 زرهی در پایگاه چهارم شکاری دزفول بسیاری از شخصیتهای کشور را نیز برای مشاهده پیروزی به این محل دعوت کرد، اما عملیات تنها دو ساعت پس از آغاز متوقف شد. [232] در این عملیات، حدود 60 تانک منهدم شد که بیش از 50 دستگاه آن از نوع چیفتن بودند. [233] همچنین، نزدیک به 400 تن از نیروهای لشکر شهید، مجروح و مفقود شدند. [234] .
عملیات سوم آبان در شرق رودخانه کارون
دومین تلاش نیروهای کلاسیک، عملیات سوم آبان بود که روی جاده اهواز - آبادان و با هدف آزاد کردن این جاده برای شکستن محاصره آبادان انجام گرفت. [235] استعداد نیرو و لجستیک یگانهای عمل کننده در این عملیات برابر یک تیپ [236] بر اساس طرح عملیات، گردان 144 پیاده لشکر 21 حمزه همراه با یک گردان تانک میبایست در نقش تلاش اصلی در محور ماهشهر - آبادان به خط سرپل دشمن حمله میکردند و سایر نیروها نیز در محورهای شادگان، دارخوین و بهمنشیر در نقش تلاشهای پشتیبانی وارد عمل میشدند. [237] .
این عملیات به دلیل نحوه آرایش تانکها و حرکت آنها روی جاده به صورت ستونوار و همچنین، نداشتن اطلاعات دقیق از دشمن و بیتوجهی به توان دشمن، و تناسب نداشتن توان خودی با اهداف تعیین شده و تاکتیک نامناسب با ناکامی روبهرو شد. [238] در این عملیات 17 دستگاه تانک شرکت داشتند که 15 دستگاه از بین رفت و نیروها با وضعیتی نامطلوب به مواضع اولیه خود عقبنشینی کردند. [239] بنیصدر با پذیرش این شکست [240] و مقایسه نیروهای خودی و دشمن، در گزارشهای روزانه خود نوشت:
[ صفحه 100]
«به یک نسبت هر دو نیروی ما و خصم ضعف مشابهی داشتیم، البته ضعف ما بیشتر بوده است.» [241] .
وی همچنین با اشاره به نقش روحیه در جنگ ادامه داد:
«نکته جالب در این جنگ این است که روحیه تأثیر قاطعی در عملیات جنگی و سرنوشت آن دارد.» [242] .
در واقع ضعف روحی نیروهای کلاسیک از جمله مسائلی بود که بنیصدر در تجزیه و تحلیل علل شکست عملیات به آن اشاره میکرد.
دشمن پس از درک ناتوانی نظامی ایران، به منظور تکمیل محاصره آبادان و همچنین اشغال این شهر، با عبور از رودخانه بهمنشیر، فشار خود را از شمال به جنوب در کرانه شرقی رودخانه کارون تشدید کرد. در محور اهواز نیز عراق تلاش کرد، با تصرف سوسنگرد به سمت اهواز پیشروی کند.
تلاشهای آفندی ارتش در این مقطع از جنگ، نتیجه روشنی در پی نداشت، به همین دلیل از سوم آبان تا 16 دی ماه 1359 (به مدت دو ماه و نیم) رکودی بر جبهههای جنگ حاکم شد، زیرا ایران و عراق هیچ یک قادر به انجام دادن تحرکات نظامی که منجر به شکلگیری تحولات جدیدی شود، نبودند. در این مدت، با وجود وعدهها و تحلیلهایی که ارائه میشد، به نظر میرسید، همان گونه که برای دفاع در برابر حملههای احتمالی دشمن استراتژی مناسبی تدوین نشده بود، برای عقب راندن نیروهای دشمن از مناطق اشغالی نیز برنامه مناسبی وجود نداشت. [243] .
ناتوانی بنیصدر در به کارگیری نیروهای مردمی و انقلابی و عدم اعتقاد وی به آنان، موجب شد که «وحدت فرماندهی» در این مقطع از جنگ شکل نگیرد. از سوی دیگر، در میان نیروهای نظامی نیز در مورد اهداف دشمن و نحوه مقابله با آنها اختلاف نظرهای عمیق و شدیدی وجود داشت. چنان که بارها به بروز مشاجرات و استعفای مکرر فرمانده وقت نیروی زمینی ارتش انجامید و همین مسائل موجب شد که در میان نیروهای کلاسیک نظامی هماهنگی لازم و وحدت نظر حاصل نشود. در این حال، سپاه در آبان 1359 طی
[ صفحه 101]
نامهای محرمانه به بنیصدر به عنوان فرمانده کل قوا ضمن تجزیه و تحلیل اوضاع حاکم بر جنگ، در مورد عدم وحدت فرماندهی در میان نیروهای نظامی، نوشت:
«فرماندهی مشترک در کل جبهه وجود ندارد. به طور کلی تنها منطقه خوزستان به سه قسمت تقسیم شده و خطوط سیاسی و حرکات مخالف خط امام در وضعیت جبههها تأثیر کامل دارند: جبهه اول شامل: دزفول، اندیمشک و شوش زیر نظر آقایان ظهیرنژاد و بنیصدر؛ جبهه دوم شامل: اهواز، حمیدیه، سوسنگرد و هویزه زیر نظر لشکر 92 زرهی، آیت الله خامنهای و دکتر چمران؛ جبهه سوم شامل: ماهشهر، شادگان، آبادان و خرمشهر زیر نظر سرهنگ فروزان و سرهنگ ستاد اروند کنار. هیچ گونه هماهنگی لازم و همکاری اصولی در مقابل دشمن نیست، نسبت به هم بیخبر و غیر مسئولانه برخورد میکنند.» [244] .
سپس در بند 13 این نامه با توجه به ضرورت هماهنگی سپاه و ارتش و تلاشهایی که برای جلوگیری از آن صورت میگیرد، آمده است:
«هماهنگی بین ارتش و سپاه از بالا عملا خنثی میشود.» [245] .
بنابراین، کاملا روشن بود که با وجود ضرورتهای موجود مبنی بر به کارگیری نیروهای انقلابی و مردمی - که از روحیه شهادت طلبی برخوردار بودند و نتیجه عملکرد آنها به هنگام مقابله با دشمن کاملا مشهود بود - و نیز ضرورت هماهنگی در درون ارتش و بین ارتش و سپاه مقاصد سیاسی بنیصدر عملا مانع از به کارگیری کلیه نیروها و مقدورات میشد. ضمن این که طرح مانور عملیات و اهدافی که در نظر گرفته شده بود، ضعفها و کاستیهای فراوان و غیرقابل انکاری داشت.
به نظر میرسید که شکست عملیاتهای 23 مهر و سوم آبان تا اندازهای توهم بنیصدر را در هم شکست اما وی به جای جبران ضعفهای موجود در استراتژی و تاکتیکهای نبرد و نیز به جای به کارگیری نیروهای انقلابی و مردمی که بخش بزرگی از توان دفاعی و نظامی کشور را تشکیل میدادند، با نگرانی از پیامد شکست، بر تلاشهای سیاسی و تبلیغاتی خود افزود تا زمینه را برای «سهیم کردن» دیگران در این شکست و ناکامی فراهم سازد. [246] .
در واقع، مقاصد سیاسی بنیصدر و روشی که برای رسیدن به آنها آغاز کرده بود،
[ صفحه 102]
بیشترین تأثیر را در شکست وی داشت، لیکن بنیصدر تنها با تأکید بر «تخصص» تلاش میکرد تا عدم به کارگیری نیروهای انقلابی و مردمی را توجیه کند. در همین چارچوب، وی تنها دو روز پس از شکست عملیات سوم آبان 1359 بدون این که به تجزیه و تحلیل علل شکست خود و نیروهای متخصصش بپردازد، در گزارش روزانه خود به طرحریزی عملیاتهای بعدی اشاره کرد و نوشت:
«مجموع این مباحث را که میشود گفت خلاصه تحقیق و جستوجو و علم و اطلاع در مدت جنگ و اقامت در خوزستان است، در یک متن آوردیم که این متن، خط و ربط نظامی ما و چگونگی به کار گرفتن امکانات ما و چگونگی هدایت عملیات در جبهههای مختلف را در بر میگیرد.» [247] .
وی همچنین در مورد تقدیم طرحها و گزارش وضعیت جبههها به امام، نوشت:
«صبح به سمت تهران حرکت کردیم و به منزل امام رفتیم... ظهیرنژاد وضع و سازمان ارتش را در گذشته، شرح کرد و طرحهایی را که هست، مطرح کرد. اما هم گفتند، باید از اهل خبره یعنی نظامیها در امور نظامی نظر خواست و نظر آنها را به کار گرفت.» [248] .
بنیصدر سپس برای تثبیت نظراتش، با استقبال از نظر امام، نوشت:
«این اظهار نظر بسیار به موقع بود و امیدوارم برای بسیاری مجاب کننده باشد و بگذارند اهل خبره کار خودشان را بکنند و جنگ را به نتیجه برسانند.» [249] .
بنیصدر با تأکید فریبکارانه بر تخصص و نظر اهل خبره، تلاش میکرد از هر گونه انتقاد دور بماند و بسیار امیدوار بود که با اتکا به نیروهای کلاسیک به پیروزی نظامی دست یابد. او با وجود شکستهای فاحش، مدعی بود [250] که تلاشهایش را برای «بازسازی نیروهای مسلح به عنوان شرط اساسی و ضروری تغییر جنگ از حالت دفاع به حمله» [251] آغاز کرده است.
با وجود ادعاها و تبلیغات بسیار بنیصدر در زمینه طرحریزی عملیات نظامی، و با توجه به تجربه به دست آمده از عملیات 23 مهر و سوم آبان 1359 و شناختی که از روحیه و توانایی نیروهای کلاسیک داشت، وی سخت نگران عدم موفقیت خود بود. بنیصدر در روزنامه خود [252] به برخی از این مسائل اشاره کرده است که در جای خود قابل تأمل است:
[ صفحه 103]
«به یکی از فرماندهان گفتم شما با همه قابلیت نظامی که دارید از عمل میترسید! میترسید دست به اجرای طرحی بزنید و ناکام بشوید و این جغدها که دور تا دور آماده ایستادهاند تا ما شکستی در جایی بکنیم، به پرواز درآیند و نوای یاس سردهند یا به پرواز آیند و با ایجاد جبهه روانی، سیاسی، به تبلیغ مشغول شوند.» [253] .
وی که به شدت به یک پیروزی نظامی برای رسیدن به مقاصد سیاسی نیاز داشت، افزود:
«من همه مسئولیت را به گردن میگیریم، شما طرحها را به اجرا بگذارید.» [254] .
بنیصدر همچنین نوشت:
«من تعهد میکنم که در این جنگ پیروز میشویم، به شرط این که ما را به حال خود بگذارید و به شرط این که بگذارند کارم را انجام دهم و با اختیار کشور را به سوی پیروزی ببرم.» [255] .
با سپری شدن ماههای آبان و آذر، به تدریج تلاشهای تبلیغاتی بنیصدر برای پوشش ناکامیهای پیشین و شکستهای احتمالی آینده، تشدید شد اما به دلیل ضعفهای اساسی در بینش و مدیریت، قادر به طراحی و اجرای عملیات سریع و پیروزمندانه نبود. بنیصدر با گرفتاری در چنین تناقضی با ارسال نامهای به امام از ضرورت اتمام جنگ سخن گفت:
«با وضعی که هست اگر حالات جنگ را تمام نکنیم، هرگز به این کار موفق نمیشویم. اما میشود این طور فرض کرد... جنگ تا تمام شدن مهمات ادامه پیدا کند در حالی که ما دشمن را عقب نزده باشیم، در این صورت کشور بدون ارتش، بدون ارز، بدون حاکمیت دولت و با استانهای آشفته چه خواهد کرد؟» [256] .
با فرا رسیدن چهارمین ماه حضور دشمن در مناطق اشغالی، ضرورت اجرای عملیات بیش از پیش افزایش یافت. بنیصدر در مورد عمومی شدن این درخواست گفت:
«امروز میگویند چرا مسامحه میشود و چرا ارتش با هجوم و حمله پیشروی خود را شروع نمیکند؟ این قدر گفته و میگویند که همه این سؤال را میکنند. امروز این سؤال یک سؤال عمومی شده است.» [257] .
بنیصدر در این اظهارات با زیرکی خاصی از توضیح علت عمومی شدن این درخواست خودداری میکند؛ حال آن که این حق طبیعی و مسلم مردم بود که از فرماندهی کل قوا درخواست کنند که با یورش به دشمن آنها را از سرزمینهای اشغالی عقب برانند. ضمن این که پیش از این، در توجیه از دست دادن این مناطق و پیشروی دشمن، همواره بر این استدلال تأکید میشد که تعرض به دشمنی که در حال پیشروی است، اشتباه است و باید ابتدا دشمن را «متوقف و تثبیت» کرد، سپس مورد تعرض قرار داد!
[ صفحه 104]
در این حال، بنیصدر که علت تأخیر و کندی در حمله به دشمن را روحیه نیروهای ارتش ذکر میکرد. [258] و مسئولیت عملیات را به عهده ارتش گذاشت و گفت:
«از این به بعد وظیفه نیروهای مسلح است که به این خواست عمومی پاسخ بدهند.» [259] .
چهار روز بعد، در جلسهای که با حضور امام خمینی، مسئولان وقت نظامی و اعضای شورای عالی دفاع برگزار شد، امام پس از جویا شدن از وضع جبههها و شنیدن پاسخ جانشین وقت ستاد مشترک ارتش، پرسیدند:
«... مدنی است درباره حمله صحبت میشود اما حمله نمیشود، چرا؟» [260] .
امام خمینی سپس با توجه به خطرات ناشی از تداوم حضور دشمن در مناطق اشغالی و رکود حاکم بر جبههها و همچنین تبلیغات بنیصدر برای حمله و عدم اجرای آن، فرمودند:
«در صورتی که به دشمن هجوم نشود، احتمال این هست که روحیهها برگردد و خطر پیش آید که نه از من و نه از رئیس جمهور کاری ساخته نباشد.» [261] .
امام در این تحلیل هشدارگونه بر این نکته تأکید فرمودند که به جای تبلیغات سیاسی، باید به جنگ پرداخت، زیرا در صورت ادامه حضور اشغالگران، «ثبات سیاسی» کشور از میان خواهد رفت. به عبارت دیگر، امام ضرورت فائق آمدن بر بحران داخلی و پایان بخشیدن به حضور اشغالگران در مناطق اشغالی را تنها در اجرای عملیات نظامی به دور از هر گونه تبلیغات و جنجال سیاسی - که بنیصدر انجام میداد - میدانستند.
با وجود این ضرورتها و رهنمودهای امام و همچنین وعدههای بنیصدر برای اجرای عملیات، تا پایان آذر 1359، هیچ اقدام نظامی مهمی انجام نشد. نماینده امام در شورای عالی دفاع (آیت الله خامنهای) پس از برگزاری جلسه این شورا و عدم حضور بنیصدر و برخی از فرماندهان نظامی، در جمعبندی گزارش جلسه [262] خطاب به بنیصدر نوشتند:
«اکنون چندین هفته است که همه - از جمله خود شما - احساس میکنیم که موقع نظامی ما
[ صفحه 105]
اجازه میدهد که به دشمن حمله کنیم. این بنابر تفکر برادران نظامی که آمادگیهای تجهیزاتی و رزمی را تا پیش از این مدت برای تعرض وسیع کافی نمیدیدند و اما بر تفکر کسانی که به روحیه ایمان بهای بیشتری میدهند قبل از این مدت هم آمادگی وجود داشته است.» [263] .
در واقع، تأخیر در اجرای عملیات بر پایه کسب آمادگی نظامی بود، حال آن که نیروهای انقلابی و مردمی - که به دستور بنیصدر منزوی شده بودند - از مدتها پیش آمادگی لازم را برای حمله سریع به دشمن داشتند و این مسئله نشان میداد که تأکید بر آمادگیهای تجهیزاتی و رزمی» [264] برای تأخیر عملیات منطقی نبود. در این نامه در مورد مصوبات شورای عالی دفاع برای حمله به دشمن و تغییر مکرر زمان آن، آمده است:
«درک این موقعیت (ضرورت حمله به دشمن) به ما حکم میکرد که بیدرنگ حمله را آغاز کنیم. اول قرار شد حمله فقط در جبهه آبادان انجام بگیرد، بعد پیشنهاد و تصویب شد که در جبهه اهواز، هم زمان تعرض شروع شود. شما در روز دوشنبه 17 / 9 شفاها و مؤکدا به تیمسار ظهیرنژاد دستور دادید که طرحش را اجرا کند. طبق گفته او زمان برای اجرای آن طرح، سه شنبه بعد(25 / 9) میشد. روز 18 / 9 که این جانب و تیمسار فلاحی به ماهشهر رفتیم، معلوم شد عملیات اروند هم درست روز سه شنبه انجام خواهد گرفت. پس با این قرار سه شنبه روزی بود که باید تعرض وسیع ما در دو جبهه اهواز و آبادان آغاز میشد. سه شنبه گذشت و عملیات آغاز نشد و در جلسه جمعه 28 / 9 که از سرکار و آقای فلاحی سؤال شد، هیچ پاسخ قانع کنندهای ندادید و نبودن چند بولدوزر را به عنوان مانع شروع عملیات - عملیاتی با آن اهمیت - ذکر کردید! جو جلسه و دلایلی که بر ضرورت شروع حمله ذکر میشد موجب گشت که شما و آقای فلاحی قاطعانه قول بدهید که تا پایان هفته یعنی نهایت تا 5 / 10 / 1359 حمله شروع شود.» [265] .
بنیصدر گرچه قاطعانه قول داده بود، عملیات را در 5 / 10 / 1359 اجرا کند ولی نه تنها به قول خود عمل نکرد، بلکه در جلسه شورای عالی دفاع نیز حضور نیافت و این موضوع باعث شد، نماینده امام در شورای عالی دفاع در نامهای - که پیش از این به آن اشاره شد - به بنیصدر زیانهای ناشی از تأخیر در اجرای عملیات و وعدههای کاذب را به او یادآوری کند:
«شروع عملیات تعرضی در جبهه آبادان و اهواز همچنان مانده است برای زمانی که هیچ معلوم
[ صفحه 106]
نیست کی خواهد بود. این وضع برای ما که در موضع تصمیم گیرنده برای سرنوشت جنگ تعیین شدهایم، غیر قابل تحمل است. بارها شما و فرماندهان وعده شروع تهاجم را در زمان معینی دادهاید و آن گاه به وسیله خود شما و دیگران به مردم نیز نوید مبهمی دادهاید و همیشه تخلف شده است. آیا تخلفهای مکرر در این نویدها، مردم و تمامی مسئولان را دچار تردید و یأس نمیکند؟ و آیا برای اعضای شورای عالی دفاع که مسئولان درجه اول اوضاع و سرنوشت جنگند، در چشم دیگران اعتباری باقی میگذارد؟» [266] .
در این نامه پس از تشریح تخلفات و آثار منفی آن، در مورد علت این تخلفات از بنیصدر چنین پرسش شده است:
«بارها شما در حضور اعضای شورای عالی دفاع به مسئولان نظامی فرمان تهاجم دادهاید. سؤال این است که آیا در آن لحظه شما میدانستید که چه موانعی در راه اجرای فرمانها وجود دارد؟ و آیا با توجه به اوضاع، این فرمان را صادر کردهاید؟ در این صورت چرا فرمان شما جدی گرفته نشده و اطاعت نشده است؟ اگر اوضاع را در آن لحظه نمیدانستید، چرا فرماندهان نظامی برای شما که مافوقشان هستید اوضاع را تشریح نکرده و شما را در جریان نقایص و موانع قرار ندادهاند؟» [267] .
نماینده امام در شورای عالی دفاع در ادامه با توجه به نظر امام درباره آثار نامطلوب رکود در جبههها، به حرکتهای موذیانه گروهکها در داخل کشور اشاره کرده و نوشتند:
«به جرأت میتوان گفت که زمینه این خرابکاریها در پشت جبهه، وجود حالت «نه جنگ نه صلح» در جبهه است. ادامه این حالت، ادامه این خرابکاریها را به دنبال خواهد داشت و به طور متزاید پشت جبههها را خراب خواهدکرد.» [268] .
سپس در ادامه نامه، یازده دلیل در مورد ضرورت اجرای عملیات در دو جبهه اهواز و آبادان - که مورد توافق اعضای شورای عالی دفاع بود - ذکر شده است:
«به عقیده ما در حال حاضر تعرض نظامی در جبهه آبادان و اهواز ضرورتی مهم و حیاتی است، زیرا:
1- نیروهای نظامی ما در هر دو جبهه دارای استعداد کافی برای انجام این مأموریت هستند. این نیروها حداقل دو برابر آن مقداری است که قبلا برای چنین عملیاتی لازم شمرده میشد.
2- افزایش نیروهای ما در این دو جبهه با این فرض که به جبهههای دیگر ما لطمهای وارد نیاید، حمله غیر ممکن است. جناب عالی خود بارها گفتهاید که ما در بهترین شرایطیم و وضع ما از این بهتر نخواهد شد.
3- با ادامه حالت کنونی - که فقط به آتش توپخانه دو طرف میدان داده است و نه چیز دیگر -
[ صفحه 107]
دشمن با برخورداری از نیروهای مهندسی عالی، قادر بر ایجاد استحکامات صعب الوصول و جادههای ارتباطی بیشتر خواهد بود.
4- همچنین فرصت خواهد داشت که نیروهای تازه نفس و داوطلب را با تجهیزات جایگزین که طبق گزارشهای متعدد هم اکنون به سوی عراق روانه است، وارد میدان کند.
5- وضع کنونی، متقابلا نیروهای ما را دچار ضعف روحیه و از دست دادن تدریجی میل به تعرض و بدگمانی به فرماندهی و مسئولان خواهد ساخت.
6- و نیز مردمی را که پشت جبهه و در شهرهای مجاور جبههها هر لحظه در انتظار پایان کارند به بیتفاوتی و فراموشی از جنگ و در نتیجه قطع پشتیبانیهای ارزشمند خود خواهد کشانید.
7- ما روزانه در همهی جبههها و در شهرهای نزدیک جبهه تلفات انسانی غیر قابل توجیهی داریم، به طوری که جمیع تلفات یک هفته جبهههای ما کمتر از تلفات یک حمله موفق نیست.
8- وضع کنونی از جهت اتلاف مهمات نیز وضعی خسارتآمیز است. روزانه مقادیر سنگینی از مهمات ما - که برابر گزارش ستاد مشترک هم اکنون رو به اتمام است - در همه جبههها نابود میشود و این برای ما که دست و دل خرید نداریم، میتواند فاصله ساز باشد.
9- احتمال بارندگی و عوارضی از این قبیل در آینده نزدیک بسیار زیاد است که در آن صورت شروع عملیات تعرضی حداقل سه ماه عقب خواهد افتاد و ملت ایران محکوم خواهد بود که هیکل شوم و سنگین دشمن را چند ماه دیگر هم بر روی خوزستان عزیز تحمل کند.
10- غیر از خسارت سیاسی و روانی، تأثیر چنین وضعیتی بر روی اقتصاد کشور بسی مصیبت بار است.
11- فرمان امام در مورد آبادان و خونین شهر صریح و قاطع بود. به نظر شما این اندازه تأخیر در اجرای این فرمان، منطقی و قابل قبول است؟ آیا حفظ حرمت این فرمان به ما شوری نمیدهد که با گستاخی و خطرپذیری بیشتری مسئله جنگ را تعقیب کنیم؟» [269] .
دلایل یاد شده اساسا بر این فرض استوار بود که تلاشهای نظامی بنیصدر - همان گونه که وعده داده شده بود - به «آزادسازی مناطق اشغالی» منتهی خواهد شد، حال آن که رخدادهای بعدی به خوبی نشان داد که منطق و تفکر حاکم بر رفتار نظامی و ابزارهایی که به کار گرفته شد، به هیچ وجه نمیتوانست فرمان امام و خواسته عموم مردم مبنی بر آزادسازی مناطق اشغالی را تحقق بخشد. بدین ترتیب، تأخیر در تعرض به دشمن ضمن از دست دادن زمان، منجر به تداوم حضور دشمن در مناطق اشغالی و تلاش آنها در تحکیم این مواضع با اقدامات مهندسی و انتقال نیروهای تازه نفس به جبهه ها میشد. در مقابل، روحیه نیروهای خودی نیز دچار یأس و سرخوردگی میشد.
[ صفحه 108]
عملیات نصر در هویزه
عملیات نصر موسوم به عملیات هویزه - تنومه در چارچوب یک استراتژی نظامی به فرماندهی بنیصدر و با طراحی قرارگاه تاکتیکی نیروی زمینی در جنوب، در 16 دی ماه 1359 در جنوب غربی اهواز و سوسنگرد اجرا شد. این عملیات در دو دور و با هدف نهایی تأمین تنومه در ساحل شرقی اروند رود (شط العرب) طرحریزی شده بود و در آن علاوه بر نیروهای ارتش،نیروهای سپاه [270] و شماری از نیروهای ستاد جنگهای نامنظم به فرماندهی دکتر چمران نیز شرکت داشتند.
بر اساس این طرح، قرار بود عملیات در چند مرحله انجام شود، بدین ترتیب که ابتدا با پاک سازی شمال و جنوب کرخه کور، پادگان حمید و منطقه جفیر و سپس منطقه طلائیه و کوشک در جنوب این منطقه آزاد شود، و در مرحله بعد، پس از آزادی خرمشهر و پاک سازی کل منطقه خوزستان، نیروها بنا به دستور، میبایست در حد فاصل کوشک تا شلمچه دشمن را در خاک عراق تا شط العرب تعقیب کنند و با پاک سازی منطقه عمومی شرق بصره، در کنار این رود استقرار یابند. [271] .
برابر ابلاغیه فرماندهی وقت نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی، عملیات در دو دور و هر دور در دو مرحله به این ترتیب انجام میگرفت:
در مرحله اول از دور اول، قرار بود تیپ 3 همدان از لشکر 16 زرهی قزوین به همراه دو گردان از نیروهای سپاه از محور ابوحمیظه - سوسنگرد حرکت کرده، منطقه شمال رودخانه کرخه را پاک سازی کرده و تیپ 1 از لشکر 16 به همراه دو گردان پیاده از سپاه از منطقه هویزه حرکت کرده، پس از پاک سازی جنوب کرخه کور، با نیروهای تیپ 3 الحاق کند. [272] در همان روز، لشکر 92 زرهی میبایست با احداث پل روی رودخانه کارون در منطقه فارسیات، به کرانه غربی رفته و با پیشروی خود، جاده اهواز - خرمشهر را برای تردد نیروهای عراقی ناامن میکرد. طبق طرح پنج گردان از نیروهای سپاه نیز تحت امر لشکر قرار میگرفتند.
در مرحله دوم از دور اول، میبایست دو تیپ یاد شده (تیپهای 1 و 3) پس از الحاق، به
[ صفحه 109]
سمت جفیر و پادگان حمید پیشروی و این اهداف را تأمین میکردند. لشکر 92 نیز با هجوم به سمت پادگان حمید، لشکر 16 را در تسخیر پادگان یاری میکرد. [273] .
دور دوم عملیات نیز میبایست در دو مرحله انجام میشد: در مرحله اول، لشکر 92 زرهی میبایست با تصرف خط سیمرغ [274] (از روی نوار مرزی، در مقابل ایستگاه گرم دشت تا 12 کیلومتری شمال دارخوین در کناره غربی رود کارون) این خط را تأمین میکرد. لشکر 16 زرهی نیز با پیشروی از خط کرکس [275] (که از منطقه قجریه در غرب کارون شروع میشد و با عبور از شمال غربی جفیر، خط مرزی را قطع میکرد) به سمت غرب و جنوب، میبایست پاسگاههای طلائیه و کوشک را به تصرف در میآورد و سرانجام، خط عقاب [276] (که از منتهی الیه غربی خط سیمرغ شروع میشد و به فاصله سه کیلومتر از خط مرزی و به موازات آن در داخل خاک عراق به سمت شمال ادامه مییافت و از حوالی کوشک به سمت شمال غرب منحرف میشد و در نهایت به منتهی الیه خط کرکس، در حدود 20 کیلومتری جنوب غربی «یزدنو» میانجامید) را تأمین میکرد.
در مرحله دوم از دور دوم بنا به دستور، لشکر 16 زرهی مأموریت داشت به سوی غرب پیشروی کرده و ساحل شرقی شط العرب را تصرف کند و لشکر 92 نیز با تصرف خرمشهر و سپس شلمچه به سوی تنومه تک را ادامه میداد و با نیروی دیگری از همین لشکر که مأموریت پیشروی به سمت تنومه را داشت، الحاق میکرد.
با نگاهی بسیار اجمالی، به سهولت میتوان دریافت که تأمین چنین اهدافی با این گونه مرحلهبندی و با استعداد تنها دو لشکر زرهی نمایانگر وجود اشتباهات اساسی در استراتژی نظامی، استراتژی و در نتیجه در تاکتیکهای عملیاتی است. گفتنی است، عملیات بیت المقدس بعدها (اردیبهشت و خرداد 1361) در این منطقه با همین هدف اجرا شد و به آزادی خرمشهر انجامید، با این تفاوت که در عملیات بیت المقدس، ارتش و سپاه با همه توانایی خود و با هماهنگی کامل و بر اساس یک استراتژی مناسب اقدام به عملیات کردند که به فتح خرمشهر انجامید ولی در این عملیات (نصر) - غیر از روز اول عملیات که با موفقیتهایی همراه بود - عراق ابتکار عمل را به دست گرفت و با انهدام نیروها و تجهیزات خودی، لطمههای روحی و روانی سختی بر رزمندگان ما وارد ساخت.
[ صفحه 110]
عملیات نصر در ساعت 10 صبح 16 / 10 / 1359 و پس از اجرای 15 دقیقه آتش تهیه، آغاز شد. تیپ 3 همدان در حوالی ظهر با موفقیت از رودخانه کرخهکور عبور کرد و تیپ 1 قزوین نیز با حرکتی کند به سمت این منطقه، در حال پیشروی بود در این روز، نیروهای خودی 30 کیلومتر پیشروی کردند [277] و 800 تن را به اسارت گرفتند.
عملیات در محور فارسیات - که قرار بود هم زمان با سایر محورها آغاز شود - با 20 دقیقه تأخیر آغاز شد. نیروهای عبور کننده با سه ساعت تأخیر از رودخانه عبور کردند. با آن که سپاه، لشکر 92 زرهی را از وجود مین در منطقه مطلع کرده بود اما برای پاک سازی و ایجاد معابر، اقدامی نشد که به همین دلیل، سه تانک روی مین رفت و حرکت ستون در جناح راست متوقف شد، جناح چپ نیز با کمی پیشروی متوقف شد. نیروها تا 300 متری غرب رودخانه پیشروی کردند ولی نتوانستند جاده را برای دشمن ناامن کنند. در روز اول یک تیپ زرهی و دو گردان پیاده دشمن منهدم شد و غنایم زیادی به دست آمد که از منطقه خارج نشد. در روزهای بعد با از دست دادن منطقه، غنایم بار دیگر در اختیار دشمن قرار گرفت.
تأثیرات روحی ناشی از پیروزیهای اولیه و عدم پیشبینیهای لازم برای تأمین منطقه با اقدامات مهندسی و عدم تحکیم مواضع، موجب شد که پیروزیهای به دست آمده به شدت در معرض آسیب قرار گیرد. از سوی دیگر، چون طبق طرح عملیات، منطقه جفیر میبایست در مرحله سوم تصرف میشد، عقبههای دشمن آسیب ندیده بود، در نتیجه دشمن از تحرک و قدرت جابهجایی بسیاری برخوردار بود. گزارشهای رسیده، از تجمع تانکها و نفربرهای نیروهای دشمن خبر میداد. در این حال، مرحله دوم از دور اول عملیات در ساعت 8 صبح روز 16 دی ماه 1359 آغاز شد. پس از پیشرویهای اولیه در این روز، با تشدید آتش دشمن، پیشروی به تدریج کند شد و سرانجام در بعد از ظهر در حالی که نیروهای سپاه در خط مقدم درگیر بودند، نیروهای زرهی ارتش عقبنشینی کردند!
عقبنشینی یگانها علاوه بر تأثیر نامطلوب بر روحیه نیروها، موجب از بین رفتن سازمان انسجام نیروهای خودی شد. نیروهای پیاده سپاه نیز که 5 / 1 تا دو کیلومتر جلوتر از نیروهای ارتش قرار داشتند، به علت عدم آگاهی از عقبنشینی، در محاصره دشمن قرار گرفته و تعدادی از آنها مظلومانه به شهادت رسیدند.
[ صفحه 112]
برابر گزارش سپاه، 140 تن از نیروهای انقلابی که شماری از آنها دانشجویان پیرو خط امام بودند به شهادت رسیدند. این دانشجویان پس از تحویل گروگانهای امریکایی به دولت جمهوری اسلامی، عازم جبهههای نبرد شده بودند.
بنیصدر که امید بسیاری به پیروزی در عملیات داشت، پس از شکست، به منظور توجیه علل این ناکامی، در نامهای به امام چنین نوشت:
«دشمن حمله متقابل در پنج نوبت کرد با دو لشکر. نیروهای ما امروز چهارمین روز مقاومتشان است. این طور که میگویند یک لشکر دشمن از بین رفته است. اما به ما هم بسیار صدمه خورده است. حمله بدون نیروی احتیاط نتیجه نمیدهد. روز اول، پیروزی بود، روز دوم ساعت 4 بعد از ظهر پشت به جبهه کردند، وقتی با خبر شدم، نیم ساعتی از این عمل میگذشت.» [278] .
گرچه بنیصدر در این نامه به ضعفهای فکری، مدیریتی و همچنین اشتباههای استراتژی نظامی و تاکتیکها اشاره نکرد، ولی موضوع مهم این بود که به ناچار، شکست را پذیرفت. تضعیف موقعیت سیاسی بنیصدر بر اثر این ناکامی از جمله مسائلی بود که ناظران و تحلیلگران خارجی نیز به آن توجه داشتند. کردزمن در کتاب خود درباره تأثیر این عملیات در کاهش توان زرهی ایران مینویسد:
«یک نمونه از این گونه اشتباهات در جریان نخستین ضد حمله عمده ایران در جنگ رخ داد که طی آن سه تیپ تانک کم توان نیروی زمینی ایران در 5 ژانویه 1981 میلادی (15 دی 1359) بدون برخورداری از پشتیبانی پیاده نظام به نیروهای عراقی در جنوب سوسنگرد حمله کرده و به سختی شکست خوردند یگانهای تانک بخشی از نیروهای زمینی ارتش بودند و تحت فرماندهی رئیس جمهور وقت (بنیصدر) قرار داشتند و به نظر میرسید که فقدان پشتیبانی پیاده نظام ناشی از سیاست داخلی ایران بوده باشد... بنیصدر یا عمدا تلاش کرده است تا قدرت نیروی زمینی ارتش را با فرستادن تانکها به خطوط مقدم به نمایش بگذارد و یا این که رهبری مذهبی ایران[از در اختیار قرار دادن]پیاده نظام پاسدار خودداری کرده است. بسیاری از تلفات و ضایعات ایرانیها در نبرد 5 ژانویه 1981 به دلیل عدم توانایی آنها در اجرای مانور و تدارک مجدد در گل وارد آمد. قوای زرهی ایران در این حمله بیش از آن که در اثر آتش عراق دچار شکست شود، در پی فرو رفتن[در گل]و رها کردن[تانکها]از هم پاشید... در مجموع، خسارتهای ایران در این عملیات سنگین بود و حدود 100 دستگاه تانک ام - 60 و تانکهای چیفتن نابود شد و 150 دستگاه هم به دست عراقیها افتاد. عراق هم حدود 50 تانک تی - 62 خود را از دست داد.» [279] .
[ صفحه 113]
رادیو لندن نیز طی تفسیری در مورد هدف بنیصدر از این عملیات گفت:
«این واقعیت که حملات تهاجمی ایران چنین سریع صورت گرفته، در محافل بینالمللی این سخن را به وجود آورده است که ابوالحسن بنیصدر در مقام فرماندهی کل نیروهای مسلح ایران بیشتر به منظور کسب امتیازات سیاسی و نه نظامی، این حملات را تدارک دیده است.» [280] .
مفسر رادیو لندن با توجه به مقاصد سیاسی بنیصدر و ابعاد نظامی عملیات و اهداف آن، چنین تجزیه و تحلیلی را بیان کرد. نیویورک تایمز نیز در همین زمینه نوشت:
«چنان که ادعای پیروزی ایران در محافل سیاسی مورد توجه قرار گیرد، میتوان دریافت که بنیصدر به پیروزی در عرصه نبرد نیاز داشته تا بتواند مبارزهای را که برای احراز قدرت سیاسی در جریان است، ادامه دهد.» [281] .
رادیو اسرائیل نیز به نقل از مقامات عراقی گفت:
«مقامات عراقی ادعا کردهاند که حمله اخیر چیزی جز یک حمله نافرجام نیست که رئیس جمهور برای ادامه حکومتش به آن دست زده است.» [282] .
در پی ناکامی در عملیات نصر، بنیصدر نتوانست اهداف سیاسی خود را بر پایه آن استوار کند. در عین حال، با توجه به این که عملیات توکل در محور آبادان نیز پیش از این طرحریزی شده بود، بنیصدر همچنان به کسب پیروزی امیدوار بود لیکن نگرانی از شکست در عملیات نظامی و آثار سوء آن بر موقعیت سیاسیاش، سبب شد که مسائل جدیدی از جمله پایان دادن به جنگ را مجددا مطرح کند؛ هر چند پیش از این در پی طرح «حل مسئله جنگ از طریق سیاسی» از سوی او، هیئت دولت با آگاهی از ماهیت تلاشهایش، شرایطی را برای پایان بخشیدن به جنگ تعیین کرده بود. در همین زمینه، بنیصدر در نامهای به امام به مسئله قابل توجهی اشاره کرد:
«این جنگ قرار بود چند روز بیشتر طول نکشد. جنگهای زرهی امروز چند روز بیشتر طول نمیکشد. هند و پاکستان جنگ کردند چهار روزه تکلیف معلوم شد. اعراب و اسرائیل جنگشان بین 6 تا 10 روز بود. این جنگ طولانیترین جنگهای زرهی بعد از جنگ جهانی دوم است، ما در ماه چهارم هستیم، بدون این که بتوانیم از این دنیا مهمات و سلاح تهیه کنیم.» [283] .
بنیصدر در این نامه - در حالی که هنوز 48 ساعت تا آغاز عملیات توکل در محور آبادان باقی مانده بود - نوشت:
«ادامه جنگ در شرایط فعلی وضع را بدتر خواهد کرد. من مأیوس نیستم و میجنگم اما جنگ در شرایط فعلی دردی را دوا نمیکند.» [284] .
[ صفحه 114]
بنیصدر در این نامه، با استناد به دیدگاه نظامیان، پیشنهادهای خود را ارائه کرد:
«... گفتوگو با نظامیان، این طور به نظرم میرسد که اگر بخواهیم جنگ را ادامه بدهیم و قرار باشد این جانب بار مسئولیت را بدوش بکشم... به شرط این که در کار نظامی دخالت نشود و از هیچ راه فشار نیاورند بلکه به تدریج دشمن را ضعیف کنیم... بنابراین باید به جنگ خاتمه داد و یا اگر بخواهیم به جنگ ادامه بدهیم، باید طول زمان را بپذیریم و راهی به بازارهای اسلحه و مهمات باز کنیم.» [285] .
بنیصدر در این نامه آشکارا، پیروزی در جنگ و بیرون راندن متجاوزان را مشروط به «جنگ طولانی» و خرید سلاح و مهمات میکند. این اظهارات که بیانگر نوعی ناامیدی بود زمینه لازم را برای اجرای عملیات توکل در محور آبادان آماده کرد.
عملیات توکل در شرق رودخانه کارون
در پی تهدیدهای ناشی از عبور نیروهای دشمن از رودخانه کارون و تلاش برای محاصره و اشغال آبادان، ارتش جمهوری اسلامی با فرماندهی قرارگاه ستاد اروند در جنوب، نخستین اقدام جدی را به منظور عقب راندن نیروهای دشمن به غرب رودخانه کارون در سوم آبان 1359 اجرا کرد. آزاد کردن جاده اهواز - آبادان مهمترین هدف این عملیات بود. امام در 14 آبان 1359 پس از ناتوانی ارتش در عقب راندن دشمن از شرق رودخانه کارون، طی سخنانی به نیروها دستور «شکستن حصر آبادان» را ابلاغ فرمودند. در این روند، عملیات توکل به عنوان یک عملیات آفندی نسبتا گسترده طرح ریزی شد. در کتاب «نقش ارتش جمهوری اسلامی ایران در هشت سال دفاع مقدس، جلد سوم» در این زمینه آمده است:
«به هر حال جو کلی سیاسی کشور درباره جنگ از یک طرف و شروع بارندگیهای فصلی از طرف دیگر ایجاب میکرد که هر چه سریعتر یک عملیات آفندی نسبتا گسترده در یکی از مناطق نبرد خوزستان طرحریزی و اجرا شود [286] و بدین جهت فرماندهی اروند از 25 آذر ماه طرحریزی چنین عملیاتی را آغاز کرد.» [287] .
صدور فرمان امام موجب شد ستاد اروند که فرماندهی منطقه را بر عهده داشت، پس از بررسی اولیه، مأموریت را به این شکل مشخص کند:
[ صفحه 115]
«فرماندهی عملیات اروند در منطقه مربوطه (ماهشهر، آبادان، دارخوین) دفاع میکند و آماده میشود با عملیات آفندی نیروهای دشمن را در منطقه مربوطه نابود سازد و خرمشهر را آزاد کند و تک را تا ترمیم خط مرز از شلمچه تا پاسگاه کیلومتر 25 ادامه دهد.» [288] .
پس از بحث درباره راه کارهای عملیات، سرانجام مقرر شد که حمله در دو محور اجرا شود. در محور شمالی - جنوبی، گروه رزمی 246 تانک، از سلمانیه به سمت جنوب حمله کند، تلاش اصلی در محور ماهشهر - آبادان در شمال جاده با تیپ 37 زرهی اجرا گردید و یک تلاش فرعی دیگر به وسیله عناصر تیپ 2 قوچان و سایر واحدهای مستقر در کرانه شمالی بهمنشیر از جنوب به شمال به سمت خاکریزهای خط سرپل اجرا شود.
بر اساس آخرین راه کار پیشنهادی، فرماندهی اروند دستور تهیه طرح عملیاتی را صادر کرد که در 27 آذر به نام طرح عملیاتی توکل منتشر شد. بر این پایه، یگانها از سر فرماندهی اروند در سه فرماندهی عملیاتی سازمان دهی شدند که عناصر اصلی آنها عبارت بودند از:
1- فرماندهی عملیات آبادان - خرمشهر: شامل تیپ 2 پیاده قوچان با سه گردان پیاده، یک گروهان تانک چیفتن، نیروهای ژاندارمری مستقر در جزیره آبادان، نیروهای سپاه پاسداران و بسیج مردمی، گردان توپخانه 105، یک آتشبار توپخانه 130 میلیمتری و یک آتشبار توپخانه کاتیوشا.
2- تیپ 37 زرهی: شامل یک گردان امداد ژاندارمری، یک آتشبار توپخانه 105 و یک آتشبار توپخانه کاتیوشا.
3- گروه رزمی 246 تانک: شامل گردان 246 تانک (منهای یک گروهان)، یک گردان پیاده از نیروهای لشکر 21 پیاده، یک گردان مختلط توپخانه 105 و 155 میلیمتری و عناصر سپاه پاسداران.
4- یک فرماندهی عملیات نامنظم: متشکل از حدود دو گروهان ژاندارمری و نیروهای مردمی.
5- یک فرماندهی توپخانه: با چهار آتشبار توپخانه صحرایی 130 و 203 میلیمتری کاتیوشا.
6- عناصر دیگر پشتیبانی خدمات رزمی و پشتیبانی رزمی شامل تیپ هوانیروز، گروهان مهندسی و غیره. [289] .
در این عملیات نیز - همچون عملیات نصر - بدون توجه به استعداد دشمن و وسعت منطقه، هدفهای بسیاری در عمق منطقه تعیین شده بود.
[ صفحه 116]
عملیات توکل در 20 دی ماه 1359 آغاز شد ولی برخلاف عملیات نصر حتی در گامهای نخست نیز موفقیتی به دست نیاورد و نیروها به مواضع خود عقبنشینی کردند. به نوشته کتابی که ارتش منتشر کرده است، هوشیاری و اجرای آتش دشمن در روز پیش از عملیات (19 دی ماه) نشان میداد که آنها از طرح عملیات قبلا آگاهی داشتند. در این کتاب از جابهجاییهای عمده دشمن برای تقویت منطقهی عملیات و گرمای هوا به عنوان یکی از عوامل کاهش توان نیروهای خودی نام برده شده است. [290] .
بنیصدر پس از این دو شکست، با توجه به وعدههای پیشین و اهدافی که بر پایه امیدواری به کسب پیروزی نظامی پیگیری میکرد، در گزارش کارنامه رئیس جمهور «به تجزیه و تحلیل عملیات پرداخت و مسائلی را یادآور شد که خواندنی است. وی گفت:
«سوال این است که چرا در اتخاذ شیوههای جنگی نمیباید آن شیوههای جنگی را انتخاب کنند که به دشمن حداکثر تلفات را وارد کند، و میتواند وارد کند؟» [291] .
وی سپس از قول فرماندهان نظامی این مطلب را بیان میکند:
«اعمال روشهای موفقیتآمیز امکانپذیر است و ما نیز این مسئله را به فرماندهی نیروهایمان اظهار کردهایم ولی فرماندهی پذیرفته و دستور حمله برقآسا داده است.» [292] .
بنیصدر با استناد به اظهارات فرماندهان نظامی، در واقع، علل ناکامی را جو سیاسی حاکم بر شرایط تصمیمگیری که به وی تحمیل شده بود، ذکر میکند:
«برای آنها (فرماندهان نظامی) توضیح دادم که جو سیاسی موجود با توجه به جریانهایی که به وجود میآید، این حمله و روش تحمیل شده است.» [293] .
این گونه برخورد سادهترین راه برای توجیه ناکامیهای حاصله پس از دو ماه و نیم اتلاف وقت و وعدهها و وعیدهای بینتیجه بود. بنیصدر درباره نیازمندی به سلاح و مهمات میگوید: «تعقیب عملیات نظامی تا یک پیروزی کامل، محتاج ابزار و آلات نظامی و مهمات است.» اما وی در جای دیگری چنین بیان میکند:
«شاید کمبود اسلحه را با افزایش روحیه، میل به ابتکار، شجاعت و پایداری جبران کنیم. در صورتی که بتوانیم روحیه نیروهای مسلح را بالا ببریم، اصلا لازم نیست که به اندازه دشمن اسلحه داشته باشیم.» [294] .
بنیصدر پیش از این نیز پس از ناکامیهای نظامی، همواره ضعف روحی نیروهای مسلح به عنوان دلایل این ناکامیها نام میبرد، اما به هیچ وجه به دلایل واقعی این ضعف روحی اشاره نمیکرد.
[ صفحه 118]
تحولاتی که - بعدها - پس از فرار بنیصدر - رخ داد و منجر به آزادسازی مناطق اشغالی شد، با اتکا به امکانات موجود و بدون خریداری تجهیزات جدید انجام گرفت، [295] لذا باید دلایل اصلی پیروزی را در هماهنگی ارتش و سپاه، اتخاذ استراتژی مناسب با به کارگیری کلیه مقدورات و امکانات کشور، جستوجو کرد؛ تدبیری که بنیصدر هیچ گاه قادر به درک و انجام دادن آن نبود.
نتایج شکست و ناکامی بنی صدر در آزادسازی مناطق اشغالی
عدم درک عمیق از دشمن و وجود باورهای توهم آلود همراه با مبالغه درباره میزان توانایی نظامی نیروهای کلاسیک [296] و درستی طرحهای نظامی این نیروها، سبب شد که بنیصدر پیروزی بر دشمن را آسان و قابل دسترس بداند و دستیابی به اهداف سیاسی را بر اساس آن پایهریزی کند. شکست نیروهای خودی در این مرحله از جنگ، نتایج و پی آمدهای بسیار نامطلوبی داشت چنان که پس از گذشت هشت ماه از تجاوز دشمن و در حالی که متجاوزان همچنان در مناطق اشغالی استقرار داشتند، کشور در یک بحران سیاسی و ناامنی عمیق فرو رفت.
یأس و سرخوردگی حاصله از پیدایش وضعیت جدید، هرگونه امیدواری به کسب پیروزی نظامی را از میان برد، زیرا تصور میشد، در حالی که کلیه امکانات و توان کشور را متخصصان سیاسی - نظامی به کار گرفتهاند و باز هم موفقیتی حاصل نشده است، بنابراین هیچ راهحل نظامی برای جنگ وجود ندارد و باید از نظر سیاسی در پی راه حلی [297] بود و تنها با امیدواری به پشتیبانی قدرتهای جهانی و تلاشهای سیاسی در نهان و یا مصالحه و
[ صفحه 119]
سازش با دشمن و دادن امتیازات، میتوان اوضاع را تغییر داد. بنیصدر نیز پیش از این و پس از شکست عملیات نصر و قبل از آغاز عملیات توکل، با احتمال وقوع شکست مجدد، زمزمههای پایان دادن به جنگ و مسئله صلح را مطرح کرد.
علاوه بر این مسائل، ناکامی در این مرحله سبب شد تا ضمن از دست رفتن امکانات، [298] زمان نیز از دست برود و دشمن در مواضع اشغالی به احداث استحکامات و جادههای ارتباطی اقدام کند و بیرون راندن او نسبت به گذشته به مراتب دشوارتر شود. [299] در عین حال، امیدواری عراق به استقرار در مواضع اشغالی و همچنین تصمیم ارتش به اتخاذ استراتژی پدافندی، بخش دیگری از نتایج ناکامی در این مرحله از جنگ بود.
امیدواری عراق برای استقرار در مواضع اشغالی
اشاره
نتایج این عملیاتها، عراق را نسبت به درستی تحلیلها و باورهای خود مبنی بر ناتوانی نیروهای نظامی ایران برای آزادسازی مناطق اشغالی، متقاعد کرد و از این پس، حضور دشمن در این مناطق با آسایش خیال و بدون هیچ گونه نگرانی ادامه یافت. کردزمن در بیان بازتاب ناکامیهای ایران در نخستین ضد حملات خود، بر امیدواری عراق برای استقرار در مواضع اشغالی تأکید میکند:
«نخستین تأثیر این بود که عراقیها باور کردند که با نسبتا مقداری استقامت دفاعی میتوانند دستآوردهای خود را حفظ کنند.» [300] .
از سوی دیگر، عراقیها اوضاع سیاسی داخل ایران را تحت نظر داشته و میپنداشتند که تنشهای سیاسی موجود درایران حتی در صورت کسب پیروزی نظامی ایران، پایدار خواهد ماند. ضمن این که هر گونه شکست نظامی میتوانست، منجر به تشدید این تنشها شود. به همین دلیل، بر پایه رخدادهای جدید، عراقیها از طریق یاسر عرفات به ایران پیام دادند که قادرند اهواز را تصرف کنند ولی این کار را نمیکند و منتظر فعل و انفعالاتی در تهران هستند. [301] .
[ صفحه 120]
اظهارات طه یاسین رمضان معاون اول نخست وزیر عراق و فرمانده ارتش خلق در مصاحبه با روزنامه الثوره مبنی بر این که «ما بر این نکته تأکید میکنیم که جنگ به پایان نخواهد رسید مگر این که رژیم حاکم بر ایران به طور کلی منهدم شود» و همچنین سخنان صدام مبنی بر این که «ما از تجزیه و انهدام ایران ناراحت نمیشویم»، [302] علاوه بر آن که متأثر از رخدادهای نظامی بود، بیشتر به رخدادهای سیاسی داخلی ایران مربوط میشد.
تشدید اوضاع کردستان و تلاشهای جدید منافقین به ویژه خروج پنهانی رجوی از طریق کردستان و مذاکراتی که وی در فرانسه انجام داد، از جمله مسائلی بود که عراقیها به تأثیرات آن بسیار امیدوار بودند، به همین دلیل، از سقوط و تجزیه ایران سخن میراندند.
اتخاذ استراتژی پدافندی از سوی ارتش
عدم پیروزی نیروهای کلاسیک به فرماندهی بنیصدر، نیروهای نظامی را دچار یأس و سرخوردگی کرد تا آنجا که ستاد اروند در جنوب در برآورد خود به این نتیجه رسید:
«نیروهای جمهوری اسلامی ایران الزاما میباید دفاع را بپذیرند.» [303] .
در همین زمینه، در جلد سوم کتاب «ارتش جمهوری اسلامی ایران در هشت سال دفاع مقدس» در مورد نتایج عملیات توکل آمده است:
«پس از انجام ناموفق عملیات آفندی توکل، از روز 21 دی ماه وضعیت کلی منطقه عملیاتی آبادان - ماهشهر به حالت قبل از اجرای حمله بازگشت و الزاما نیروهای فرماندهی اروند وضعیت پدافندی را پذیرفتند و نیروهای طرفین مجددا به حالت نبرد توپخانه بازگشتند و مبادله آتش به جریان خود ادامه داد و طرفین به تقویت و تحکیم مواضع دفاعی پرداختند و مرحله دیگری از عملیات در جبهه ماهشهر - آبادان آغاز شد که پدافند در مواضع و اجرای تکهای محدود و محلی بود. این مرحله از عملیات حدود هشت ماه ادامه داشت.» [304] .
بدین ترتیب، از دی ماه 1359 تا تابستان 1360 هیچ برنامه آفندی به مفهوم عملیات گسترده برای آزادسازی مناطق اشغالی، در برنامه نیروهای کلاسیک وجود نداشت و تنها بر اساس برآورد یاد شده، عملیاتهای محدود به صورت ایذایی و محلی توصیه میشد.
کوشش بنی صدر در تشدید بحران سیاسی
موقعیت سیاسی بنیصدر در پی ناکامی وی در آزاد سازی مناطق اشغالی رو به تضعیف نهاد. در چنین وضعیتی، بنیصدر برای خروج از بنبست، راهحلهای محدودی پیش رو
[ صفحه 121]
داشت؛ از یک سو، ادامه روند پیشین به دلیل بینتیجه بودن آن امکانپذیر نبود و از سوی دیگر، خصلتهای جاه طلبانه بنیصدر مانع از تغییر رویه و عقبنشینی وی میشد، در نتیجه، «تشدید بحران داخلی» تنها گزینهای بود که در برابر بنیصدر قرار داشت. در همین زمان، منابع بیگانه نیز اطلاعاتی به صورت محرمانه مبنی بر فوت زود هنگام حضرت امام در اختیار بنیصدر قرار داده بودند [305] تا وی بتواند حرکت خود را با قاطعیت و اطمینان بیشتری ادامه دهد. در واقع، بنیصدر چنین تصور میکرد که موقعیت استثنایی [306] وی در زمینه سیاسی - نظامی و همچنین در میان روشنفکران و نیروهای ارتش [307] به گونهای است که در صورت وقوع بحران داخلی، قادر به مهار اوضاع و به دست گیری کامل قدرت خواهد بود. در پایه همین عقیده، بنیصدر در روز 14 اسفند 1359 با منازعه جویی در برابر نظام و انقلاب و به منظور قلع و قمع کردن نیروهای انقلابی، تلاش خود را با حمایت گروههای ضد انقلاب آغاز کرد.
در وضعیت جدید، منافقین و سایر گروههای ضد انقلاب حول محور بنیصدر گردهم آمدند. پیش از این، در حوالی زمستان 1359، رجوی با خروج غیر قانونی از کشور علاوه بر بررسی مسیر خروج در حال اضطراری، با حضور در فرانسه و ملاقاتهایی که انجام داد، ضمن تشریح اوضاع داخلی ایران و موقعیت سازمان منافقین، حمایت غرب ها را برای ورود به فاز نظامی جلب کرد و پس از جلسات متعددی که رجوی با کادر مرکزی سازمان برگزار
[ صفحه 122]
کرد، آنها را در مورد ورود به فاز نظامی متقاعد و آماده کرد. در چارچوب همین تلاشها، حمایت از بنیصدر و ترغیب وی به ایستادگی در برابر امام و انقلاب شدت گرفت.
در همین روند و در حالی که امام هیئتی سه نفره را برای حل اختلافات تشکیل داده بودند، [308] بنیصدر با اعلام بنبست در کشور، برگزاری رفراندوم عمومی را مطرح کرد. سردمدار منافقین طی نامهای به بنیصدر ضمن تبریک به مناسبت اقدام جدید بنیصدر، نوشت:
«اعلام حالت بنبست و ارائه پیشنهاد رفراندوم (حالا که انتخابات مجلس را حضرات عملی نمیدانند)، فوقالعاده جالب و شایسته حمایت آشکار و علنی عموم نیروها و مردم است؛ به عبارت دیگر، دامنه کار هیئت سه نفره را به هیئت 36 میلیون نفره بایستی گسترش داد.» [309] .
رجوی در این نامه پیشنهاد کرد: «راهپیمایی آرام و مطلقا بدون تظاهر تا جماران پس از کسب اجازه از مقام رهبری است که طبعا میلیونها نفر را با خود خواهد داشت.» [310] رجوی در همین نامه به بنیصدر تأکید کرد:
«شما چه از نظر سیاسی و چه به لحاظ اجتماعی در وضعیتی هستید که اگر بخواهید و اگر بایستید، میتوانید فی الواقع «جارویش» کنید.» [311] .
طرح منافقین برای جابهجایی قدرت بدین ترتیب بود که میخواستند در سایه بنیصدر و با اعلام راهپیمایی به سمت جماران، پس از حضور در حسینیه جماران، امام در مورد حمله قرار دهند و پس از آن، مراکز قدرت را تصرف کنند. موقعیت بنیصدر و درخواست وی از عموم مردم برای «راهپیمایی» میتوانست در تحقق اهداف منافقین مفید و مؤثر باشد. بنیصدر به موازات تشدید «بحران داخلی» در اندیشه پایان بخشیدن به جنگ نیز بود، تا این بار بتواند از طریق صلح و سوار بر امواج بحران داخلی، پیروزی سیاسی را به دست آورد. به همین دلیل، پس از آن که کنفرانس غیر متعهدها در اردیبهشت 1360 پیشنهاد صلح داد، بنیصدر در نامهای به امام خمینی نوشت:
«اگر قرار بر صلح باشد، پیشنهاد از این بهتر نمیشود.» [312] .
[ صفحه 123]
وی همچنین در جایی دیگر در مورد تداوم جنگ با توجه به اوضاع داخلی - که خود مسبب اصلی آن بود - تحلیل رجوی را به گونهای دیگر در این نامه برای امام مطرح کرد:
«برای موفقیت کامل، یک انسجام تمام عیار لازم است. صاف و صریح بگویم که حاکمان نادان سود خود را در ادامه جنگ توأم با ناکامی میبینند، چرا که ادامه جنگ موجب تحکیم موقعیت آنها میشود و ناکامی سبب میشود که آن را به گردن رئیس جمهور بیندازند و کار او را یک سره کنند و نمیدانند که کار کشور و رژیم جمهوری اسلامی یک سره میشود.» [313] .
بنیصدر در مورد ضرورت پایان بخشیدن به جنگ چنین استدلال میکرد که افکار عمومی مخالف ادامه جنگ است. [314] .
بدین ترتیب، با تلاشهای بنیصدر به موازات تحولات نظامی، [315] مرحله جدیدی از بحران داخلی آغاز شد که از خرداد 1360 با ورود منافقین به فاز نظامی و اقدام به ترور مردم و انفجار بمب در دفتر حزب جمهوری اسلامی در 7 تیر 1360 و مقر نخست وزیری در 8 شهریور همان سال شدت یافت.
هم زمان با «ایجاد بنبست نظامی» و «پیدایش بحران سیاسی» در کشور، عراقیها نیز مواضع خود را نسبت به جنگ تغییر دادند؛ بدین ترتیب که عراق پس از ناکامی اولیه در آغاز جنگ که آمادگی خود را برای پایان بخشیدن به آن با شرایطی اعلام کرده بود، با مشاهده ناکامی نظامی ایران به تدریج مواضع جدیدی را اعلام کرد. صدام در آبان 1359 در مصاحبه با روزنامه المستقبل اعلام کرد که با در گذشت رئیس جمهور الجزایر (هواری بومدین) در سال 1978 میلادی، قرارداد الجزایر نیز دفن شده است. [316] وی مدتی بعد، طی سخنانی هرگونه عقبنشینی از خاک ایران را کار ضعیفان نامید و گفت:
«این وضعیت (عقبنشینی از خاک ایران) برای عراق نوین و مردم آن روی نخواهد داد. عقبنشینی را ضعیفان، بیخردان، کسانی که سرزمین خود را دوست ندارند و مردمی که به ملت خود علاقمند نیستند انجام میدهند.» [317] .
همچنین، لطیف جاسم وزیر فرهنگ و اطلاعات عراق در مصاحبهای با القبس گفت:
«عراق به مرزهایی که آنها را مرز حقیقی خود میداند رسیده است و اعلام داشته که حتی اگر ارتش ده سال در این مناطق باقی بماند، از آنها باز پس نخواهد نشست.» [318] .
[ صفحه 124]
صدام پس از واقعه 14 اسفند 1359 در موضعگیری جدیدی، مناطق اشغالی را همان مرزهای حقیقی اعلام کرد و با توجه به موقعیت نظامی ایران، باز پسگیری این مناطق را از موضع قدرت غیر ممکن دانست:
«موضوعی که آنها (ایران) باید آن را درک کنند. این است که راه ادامه جنگ و سخن از عقب راندن نیروهای عراقی از مواضع به دست آمده با اتکا به قدرت، مسئلهای غیر ممکن است.» [319] .
بر پایه برخی اطلاعات، عراقیها در بهار 1360 اشغال دزفول را طراحی کردند که اجرای آن به دلایلی همچون عملیات اردیبهشت 1360 در تپههای الله اکبر، منتفی شد.
عراقیها از موضع خود در برقراری آتشبس نیز عدول کردند. صدام در این خصوص تأکید کرد:
«اگر میخواهید نظر ما را بدانید، باید بگویم ترجیح میدهیم در حالی که جنگ ادامه دارد، با ایرانیان به قصد رسیدن به توافق به مذاکره بنشینیم، زمانی که به توافق دست یابیم، میگوییم جنگ خاتمه یابد.» [320] .
وی در این موضعگیری با برداشت خود از اوضاع داخلی ایران، مبنی بر نبود دولت رسمی و با ثبات در این کشور، پایان دادن به جنگ را پیش از مذاکره و توافق طرفین نفی کرد.
مهار بحران با مدیریت و تدبیر امام خمینی
با ظهور تدریجی آثار ناشی از ناکامی نظامی بنیصدر و تشدید درگیریهای سیاسی، امام خمینی با تأکید بر ضرورت حفظ آرامش در داخل، [321] به این نکته اشاره کردند که:
«دشمنهای ما شاید اهمیت به این اختلافات داخلی بیشتر بدهند تا هجوم نظامی.» [322] .
امام سپس در جای دیگر خطاب به دولتمردان فرمودند:
«ما نباید حالا که گرفتار هستیم، باز به پیروزی هم نرسیدهایم، نباید این مردم را سستشان کنیم.» [323] .
امام خمینی با درکی که از سیاستهای مخاصمه جویانه امریکا علیه ایران به ویژه پس از اشغال لانه جاسوسی داشتند، و با توجه به ماهیت حرکتهای جدید و شکلگیری ترکیب جدیدی از ضد انقلاب، در یک جمعبندی فرمودند:
«امروز تمامی آنان که علیه جمهوری اسلامی متحد شدهاند، با واسطه یا بدون واسطه در رابطه با امریکا میباشند.» [324] .
[ صفحه 125]
در این روند، نزدیکی منافقین و بنیصدر و وقوع حادثه 14 اسفند نقطه تعیین کنندهای برای آغاز برخورد امام با بنیصدر بود، چنان که حاج سید احمد خمینی در این باره گفت:
«در جریان دانشگاه (14 اسفند)، من مرتب اخبار را به امام میرساندم. برای ما خیلی روشن بود که تمام این کارهای کمیته و غیره دروغ است. البته بنیصدر هم با این کارهایش گور خودش را کند. از همان زمان بود که امام تصمیم گرفتند که دیگر کار را تمام کنند، حتی یک بار صریح به من گفتند دیگر کار او تمام شده و دیگر ایشان امیدوار نیست.» [325] .
در واقع، آنچه را که بنیصدر برای خود نقطه شروع حرکت میدانست و به آن امیدوار بود، به منزله نقطه پایان حیات سیاسی وی به شمار میرفت.
امام ابتدا تلاش کردند میان حرکات سیاسی بنیصدر و مسئولیت وی در قوای نظامی تفاوت قائل شوند و در ضمن، حساب گروهکها را از بنیصدر جدا کنند، به همین دلیل، ایشان در نخستین واکنش آشکار در برابر فاجعه 14 اسفند، در پاسخ به پیام آیت الله گلپایگانی، خطاب به گروهها و دستههای منحرف سیاسی و غیر سیاسی تأکید کردند که با آنها برخورد اسلامی خواهد شد و به شرارتهای ضد اسلامی پایان خواهند داد. [326] امام همچنین یازده روز پس از این حادثه، در پیامی به مردم و مسئولان با تأکید به ادامه فرماندهی بنیصدر بر کل قوا، در مورد مسائل جنگ فرمودند:
«مسائل دفاع در شورا طرح و رسیدگی میشود و پس از تصویب، تصمیم در اجرا با فرماندهی کل قوا است و قوای مسلح باید اوامر ایشان را اجرا نمایند.» [327] .
امام با تشکیل هیئت سه نفره برای حل اختلافات میان بنیصدر و دولت، به ارتش درباره سوء استفادههایی که ممکن است از آن بشود، هشدار دادند تا کلیه توهمات بنیصدر مبنی بر کسب حمایت ارتش در برخورد داخلی در هم شکسته شود. ایشان همچنین بر ضرورت حفظ روابط ارتش با ملت تأکید فرمودند:
«توجه داشته باشید که خدای نخواسته یک وقتی اسباب این نشود که ملت ایران بگوید که این ارتش، ارتش کذایی است و به اسلام کاری ندارد و این طور چیزها. شما وقتی قدرت دارید که ملت دنبال شما باشد.» [328] .
امام با هشدار به ارتش در مورد جدا شدن از ملت، فرمودند:
«شما از ملت هستید، جدا نیستید. اگر حساب خودتان را همان طوری که در سابق بود از ملت جدا کنید، ملت به شما پشت خواهد کرد و برای شما دوام نخواهد بود.» [329] .
ایشان در جای دیگری در جمع فرماندهان نظامی و اعضای شورای عالی دفاع خطاب به
[ صفحه 126]
ارتش فرمودند:
«ارتشی که ملت باهاش مخالف است، نمیتواند این ارتش باشد، چنان که ملتی هم اگر ارتشش باهاش مخالف باشد، نمیتواند زندگی کند. کوشش کنید پیوند خودتان را با ملت هر چه میتوانید تقویت کنید.» [330] .
بنیصدر که در مرحله جدید اوضاع را کاملا به سود خود ارزیابی میکرد و در نظر داشت با اتکا به مردم، خیز نهایی را برای کسب قدرت بردارد، هرگز تصور نمیکرد که سخنان امام چه تأثیرات تعیین کنندهای بر افزایش حضور نیروهای مردمی در صحنه انقلاب و جدا شدن مردم از وی خواهد داشت. امام با هشدار به بنیصدر در مورد نتیجه حضور مردم، به نکتهای اشاره کردند که تا پیش از وقوع آن، هرگز قابل تصور نبود:
«بترسید از آن روزی که مردم بفهمند در باطن ذات شما چیست و یک انفجار [331] حاصل بشود؛ از آن روز بترسید که ممکن است یکی از ایام الله، خدای نخواسته باز پیدا بشود.» [332] .
یکی از دیگر اقدامات برجسته امام در برخورد با بنیصدر، مربوط به مسئله جنگ بود. ایشان با توجه به این مهم و توهماتی که بنیصدر در مورد نقش انحصاری خود داشت، در جلسهای که با حضور افراد مختلف تشکیل شده بود، فرمودند:
«این فکر را از مغزت در کن که اگر تو نباشی این جنگ میخوابد. من خودم این جنگ را بخوبی اداره میکنم.» [333] .
امام در تداوم این برخورد، بنیصدر را در تاریخ 20 / 3 / 1360 از فرماندهی کلی نیروهای مسلح بر کنار کردند؛ اقدام بسیار مهمی که بنیصدر هرگز تصور آن را نمیکرد. چنان که رادیو لندن نیز طی تحلیلی، از برخورد امام به عنوان بزرگترین ضربه به بنیصدر یاد کرد. [334] .
[ صفحه 127]
اطمینان لازم را در نیروهای نظامی برای ادامه فعالیت به وجود آورد. از سوی دیگر، امام در برخورد با مسئله جنگ - با توجه به نتایج و تجارب مرحله پیشین - بر نکاتی تأکید فرمودند که پایههای شکلگیری مرحله جدید جنگ و آزادسازی مناطق اشغالی را فراهم کرد.
[ صفحه 130]
آغاز تحول در جنگ و آزاد سازی مناطق اشغالی
زمینههای تحول در جنگ
«بنبست نظامی» در جنگ و «بحران سیاسی» در کشور به عنوان دو چالش اساسی، فرا روی نظام جمهوری اسلامی قرار داشتند و ادامه حیات نظام لزوما مشروط به پاسخ مناسب برای «شکستن بنبست» و «فائق آمدن بر بحران» بود. از سوی دیگر، عراقیها با درکی که از پیدایش چالشهای سیاسی - امنیتی در ایران داشتند و همچنین، در پی ناکامی نظامی در آغاز جنگ و ناتوانی در تحمیل صلح به ایران، امیدوار بودند به موازات چالشهای سیاسی - امنیتی در ایران، با اقدام نظامی، جنگ را به سود خود پایان دهند. القبس به نقل از مقامهای عراقی در فروردین 1360 درباره طرح عراق برای اشغال و تجزیه خوزستان نوشت:
«عراق قصد حمله گستردهای به خوزستان را دارد و هدف از آن، آزاد کردن خوزستان و اشغال چاههای نفت، اعلام استقلال آن و تشکیل حکومت موقت میباشد.» [335] .
درهمین اوضاع، صدام در جمع نیروهای ارتش خلقی (جیش الشعبی)، استراتژی جدید عراق را چنین تشریح کرد:
«ما به مردم عرب عربستان[خوزستان]به عنوان اقلیتی که ویژگیهایش در تاریخ از لحاظ ملی و قومی شناخته شده است و نیز سایر ملیتهای ایران به ویژه کردها، بلوچهاو همه وطن پرستان واقعی و شریف اعلام میداریم که آمادهایم، روابط محکمی با آنها به وجود بیاوریم تا بتوانیم از حقوق ملی و قومی خویش بهرهمند شده و با شرافت و امنیت مناسب، حسن هم جواری برقرار نماییم. ما آمادهایم هرگونه کمک از جمله سلاحی که مورد نیاز آنها باشد به آنها بدهیم. این است تصمیم ما، حال بگذارید حکام ایران به جنگ ادامه دهند. آنها پاره پاره و ما یک پارچه بشویم. ما به تمامیت ارضی ایران علاقهای نداریم و این است استراتژی ما که از مدتها پیش اعلام نمودهایم.» [336] .
[ صفحه 131]
بنابر اسناد و قراین، عراقیها برای از سرگیری تهاجم دست کم دو طرح مشخص داشتند:
1- تکمیل محاصره آبادان؛ عراقیها برای این منظور، با ایجاد ماکت منطقه عملیاتی آبادان، یک یگان رزمی را در حوالی بغداد آموزش دادند. این یگان در پی عملیات نیروهای خودی در تپههای الله اکبر و شوش، به این منطقه اعزام شد که بخشی از نیروهای آن کشته و یا اسیر شدند. [337] .
2- اجرای عملیات در منطقه دزفول با عبور از رودخانه کرخه؛ به گفته یکی از اسرای عراقی، این عملیات قرار بود در فروردین یا اردیبهشت 1360 اجرا شود.
در این حال، پرسش اساسی در مرحله جدید جنگ این بود که چه عوامل و زمینههایی سبب شد تا جمهوری اسلامی که پس از یک ناکامی نظامی، به شدت دستخوش بحران سیاسی شده بود و دشمن نیز در اندیشه تهاجم مجدد و احتمالا تجزیه استان خوزستان بود، ضمن شکستن بنبست جنگ و حل بحران سیاسی، وضعیت کلی جنگ را با آزادسازی مناطق اشغالی، به سود خود تغییر دهد؟ به عبارت دیگر، در مرحلهای که - به عقیده ناظران و تحلیلگران - نظام جمهوری اسلامی در بنبست سیاسی - نظامی گرفتار شده بود و هیچ گونه راهحلی فرا روی خود نداشت، چگونه زمینههای «تحول در جنگ» با تبدیل شدن وضعیت بحرانی به وضعیت با ثبات سیاسی و دستیابی به پیروزیهای نظامی فراهم شد؟ برای پاسخ به این پرسشها، نخست، باید عواملی را که در صحنه نبرد منشأ چنین تحول و تغییر وضعیتی بودند، شناسایی کرد.
آیت الله خامنهای رئیس جمهور وقت و نماینده امام در شورای عالی دفاع طی مصاحبهای در اردیبهشت 1362، در ارزیابی عملیاتهای نظامی که پیش از عملیات ثامن الائمه (ع) انجام شده بودند، عنصر تعیین کننده در این تغییر وضعیت را مورد شناسایی و تأکید قرار دادند:
«کلا تا قبل از عملیات ثامن الائمه (ع)، عملیاتها غالبا موفق نبوده است و شاید یک یا دو عملیات را بتوان نشان داد که تا حدودی موفق بوده و علتش هم این است که تا قبل از عملیات
[ صفحه 132]
ثامن الائمه (ع)، نیروهای مردمی به کار گرفته نمیشد، یعنی از بسیج و سپاه در عملیات به صورت کامل خبری نبود و سپاه امکانات نداشت و گذشته از این، مسئولان نظامی حاضر نبودند حتی سپاه را در حیطه کار نظامی راه بدهند و لذا، یکی از درگیریهای ما با بنیصدر همین مسئله بود. نیروهای محدود ارتش هم طبیعی بود که با فرماندهی مثل بنیصدر شانس موفقیت بسیار کمی را داشت و عملا هم موفق نبود.» [338] .
در این تجزیه و تحلیل، «نقش سپاه و نیروی مردمی» به عنوان عامل تعیین کننده در پیدایش تحول در جنگ مورد تأکید قرار گرفته است، موضوعی که بنیصدر قادر و مایل به درک آن نبود و به همین دلیل، در تلاشهای نظامی خود ناکام ماند.
آیت الله خامنهای در مصاحبه دیگری با اشاره به زمان فتح خرمشهر و علت تأخیر در آزاد سازی مناطق اشغالی، فرمودند:
«در روز سوم خرداد (یعنی دیروز) خرمشهر از دست رفته و غصب شده ما برگشت و به اعتقاد من یک سال دیر برگشت، چون میتوانست خرمشهر در سال گذشته یعنی یک سال پیش آزاد شود، اما چرا نشد؟ علتش همین عدم محاسبه و محاسبههای غلط بود و اما آنچه که امسال را با سال گذشته فرق میگذارد، چیست؟ ما امکانات و انگیزه بیشتری از سال گذشته نداریم، یعنی امام همان امام و امت همان امت است و همان حرفها و همان توصیهها و همان انگیزهها هنوز هم هست، منتها تفاوت در این است که سال گذشته در این وقت، سپاه پاسداران جدی گرفته نمیشد و وجود سپاه در صحنه رزم فرض نمیشد و البته سال گذشته، مسئول، کسانی بودند که امروز خوشبختانه یا در مملکت وجود ندارند و یا خط فکریشان در این مملکت حاکم نیست، لذا، امسال ما در کنار ارتش دلاور و مؤمن و فداکارمان یک نیروی عظیم کارآمد از جان گذشته و فداکاری داریم که عبارت است از سپاه و بسیج، در صورتی که پارسال ما اینها را نداشتیم. البته نه به این معنا که پارسال ما سپاه و بسیج نداشتیم، بلکه سپاه و بسیج داشتیم، اما آنچه نداشتیم، اجازه ورود اینها به میدان جنگ به طور شایسته بود...» [339] .
به کار نگرفتن نیروهای مردمی و سپاه در عرصه جنگ حاصل تفکر و بینش لیبرالیستی بنیصدر و همچنین، بینش نظامی کلاسیک و سنتی بود. هنگامی که این تفکرات - با وجود شعارها - در آزمون عملی شکست خورد، زمینه برای حضور نیروهای مردمی و انقلابی فراهم شد؛ به عبارت دیگر، حضور این نیروها، پاسخ به کاستیها و ضرورتهایی بود که انقلاب و جنگ در آن وضعیت سخت و دشوار به آن نیاز داشتند.
سردار غلامعلی رشید در مورد وضعیتی که بنبست نظامی ایجاد کرده بود و ضرورت
[ صفحه 133]
دستیابی به راهحل جدید برای شکستن این بنبست، گفت:
«پس از انتقال لشکرهای ارتش به منطقه، ارتش بسیج شد و به فرماندهی بنیصدر چهار عملیات انجام داد و ما دیدیم اتفاقی نیفتاد، یعنی تحول خاصی صورت نگرفت و عراقیها همچنان در خاک ما ماندند. رفتیم به فکر گفتیم پس چرا ارتش آمده و اقدامات خود را انجام داد، ولی نتیجهای نداد؟ این را هم تشخیص میدادیم که این جور نیست که مجددا بخواهند و یا بتوانند عملیات کنند. بالاخره در برخی از جلسات حاضر میشدیم و میتوانستیم این مسئله را درک کنیم. وقتی آن عملیاتها را انجام دادند، احساس کردیم که حالا باید یک کار دیگری صورت بگیرد.» [340] .
از آنجا که ناکامی نظامی علاوه بر داشتن پی آمدهای سوء سیاسی - نظامی، میتوانست روحیه ناامیدی و یأس را در نیروها حاکم کند، امام خمینی در دی 1359 در دیدار با اقشار مردم و نیروهای نظامی و سپاه فرمودند:
«یأس، از جنود ابلیس است، یعنی شیطانها انسان را به یأس وا میدارند.» [341] .
همچنین، امام با توجه به موقعیت حساسی که وجود داشت، در اول بهمن 1359 طی پیامی به مردم و نیروهای مسلح، با اشاره به «مقطع زمانی سرنوشتساز»، تذکراتی را در یازده بند بیان فرمودند. موضوع اصلی در پیام امام، غلبه بر اوضاع نامطلوب سیاسی - نظامی و ضرورتا، دستیابی به وحدت، ثبات سیاسی و شکستن بنبست نظامی بود. [342] .
مسئولان سیاسی کشور که از سرنوشت جنگ نگران بودند، با حضور در جبهههای نبرد، تلاش کردند، راهحل مناسبی برای خروج از اوضاع بحرانی موجود بیابند. در همین حال شهید حسن باقری مسئول اطلاعات ستاد عملیات جنوب، در فروردین 1360 پس از بحث با برخی مسئولان و فرماندهان نظامی، گفت:
«باید به خود جرأت داد که این نوع جنگیدن به درد نمیخورد و لازم است استراتژی جنگ عوض شود.» [343] .
سردار غلامعلی رشید در این باره میگوید:
«ارتش برای انجام عملیات صحبت از حرفهای جدیدی نمیزد و با دیدن طرحی که ارتش با دو لشکر زرهی در 16 دی 1359 با آن به سمت جفیر رفت که جفیر را بگیرد و خرمشهر را آزاد کند که موفق نشد، این فکر در برادران سپاه به وجود آمد که ایده جنگ را باید عوض کرد.» [344] .
در چنین اوضاعی، مسئولان کشور نیز به تدریج در مورد فرماندهی بنیصدر دچار تردید شدند. سردار محسن رضایی در این زمینه میگوید:
[ صفحه 134]
«پس از 14 اسفند 1359 این مسئله کمکم پیدا شد که گویی فرماندهی بنیصدر کارآیی ندارد، این اولین تردید در شورای عالی دفاع و مسئولان سیاسی کشور و نیروهای حزب اللهی بود.» [345] .
بدین ترتیب، زمینه برای آغاز تحول در جنگ فراهم شد.
شکلگیری استراتژی جدید در جنگ، حاصل تحولی بنیادین بود که با حضور نیروهای انقلابی و مردمی ایجاد شد. بازشناسی منطق این تحول میتواند تا اندازهای ماهیت و تأثیرات آن را در روند جنگ روشن کند. در حالی که بنیه دفاعی ایران در آستانه جنگ آسیب دیده بود، حضور مؤثر و تعیین کننده نیروهای مردمی برای رویارویی با دشمن [346] منجر به شکلگیری چهار جریان با سازماندهی متفاوت در صحنه جنگ شد:
1- نیروهای احتیاط که به دستور ارتش فرا خوانده شدند و بنابر گزارش بنیصدر در کارنامه روزانه رئیس جمهور، در این مرحله، حدود 80 هزار نیرو سازماندهی و در یگانهای ارتش به کار گرفته شدند. [347] .
2- نیروهای جنگهای نامنظم به فرماندهی دکتر چمران، که در پی حضور نامبرده و نماینده امام در شورای عالی دفاع در صحنه جنگ، سازماندهی و در منطقه اهواز و سوسنگرد استقرار یافتند.
3- نیروهای فدائیان اسلام به فرماندهی شهید مجتبی هاشمی که تنها در منطقه آبادان مستقر بودند.
4- نیروهای بسیج ویژه تحت امر سپاه که در کنار نیروهای سپاه در مناطق مختلف، به ویژه در شهرها حضور داشتند.
پس از فروکش کردن التهاب اولیه جنگ که ناشی از تهاجم دشمن بود، بخشی از نیروهای احتیاط به دلیل عدم جذب و سازماندهی کامل در درون سازمان ارتش، به تدریج به خانههای خود بازگشتند. ستاد جنگهای نامنظم نیز با شهادت شهید چمران و پس از مصوبه مجلس شورای اسلامی مبنی بر ادغام بسیج در سپاه، منحل شد. نیروهای فدائیان اسلام نیز به تدریج در بسیج ادغام شدند. ولی نیروهای بسیج ویژه همچنان در کنار نیروهای
[ صفحه 135]
سپاه در جبههها باقی ماندند و حتی برخی از نیروهایی که به صورت داوطلبانه و انفرادی به جبهه آمده یا در تشکیلات دیگری سازماندهی و به کارگیری شده بودند، کم کم به بسیج ویژه سپاه پیوستند.
در چهار ماهه نخست جنگ، با وجود قابلیت و توانایی نیروهای بسیج و سپاه و نقش مؤثر آنها در مقابله با متجاوزان، بنیصدر با مانع تراشی، عملا از حضور و به کارگیری این نیروها جلوگیری میکرد. با این حال، به دلیل امیدواریهایی که همچنان به توانایی نیروهای کلاسیک به فرماندهی بنیصدر برای آزادسازی مناطق اشغالی وجود داشت، نیروهای سپاه و بسیج در این عملیاتها شرکت کردند که خسارات بسیاری را متحمل شدند. سردار محسن رضایی در این زمینه میگوید:
«حتی پاسداران ما فکر میکردند، بنیصدر و ارتش میتوانند با این عملیاتها مناطق اشغالی را آزاد کنند، لذا بخش زیادی از نیروهای سپاه در این عملیاتها شرکت کردند و تلفات سنگینی بر آنها وارد شد. ما هم امیدوار بودیم که شاید اینها با جنگ آشنا هستند و با امکانات، تانک و توپ که در اختیار دارند، به نتیجه برسند.» [348] .
سپاه در این مرحله از جنگ؛ برای حضور فعال در صحنه نبرد، علاوه بر مخالفتهای بنیصدر، همچنان با دو مانع اساسی و بزرگ دیگر روبهرو بود که بدون رفع این موانع، نمیتوانست از نقش مؤثر و تعیین کنندهای برخوردار شود؛ نخست، بیاعتمادی مسئولان کشور به نیروهای سپاه و بسیج بود؛ گرچه دولتمردان نظام با دید تردید به ماهیت تلاشهای سیاسی - نظامی بنیصدر مینگریستند و تا اندازهای از او ناامید شده بودند، ولی هیچ امید و اعتمادی نیز به امکان موفقیت نیروهای سپاه و بسیج نداشتند. این مسئله در میزان حمایت مسئولان کشور از سپاه، مؤثر بود. [349] مشکل دوم، وجود گرایشهای موجود در سپاه و برداشتهای متفاوتی که از فلسفه وجودی این سازمان و وظایف آن وجود داشت و به منزله مانعی اساسی و جدی، در برابر حضور همه جانبه و گسترده سپاه در کلیه سطوح در جبهههای جنگ خودنمایی میکرد.
[ صفحه 136]
با این حال، روند تحولات سیاسی در داخل کشور و تحولات نظامی در جبهههای جنگ در سال 1360 [350] عبور از این موانع را آسان کرد؛ در چهار ماهه نخست جنگ (مهر تا دی 1359) نیروهای مردمی و انقلابی پس از بیتوجهی بنیصدر، با استقرار در مناطقی از جبهههای جنگ، به تشکیل خط، شناسایی مواضع و کنترل تحرکات دشمن و همچنین، هماهنگی با نیروهای هم جوار پرداختند.
در این مرحله، سپاه، سازمان منسجم و مناسبی برای جنگ با نیروهای منظم دشمن نداشت زیرا خود را مسئول جنگ نمیدانست، با این حال، در حدود 30 تا 40 گردان سازمان نیافته در اختیار داشت که از مریوان تا فاو مستقر بودند. در منطقه غرب کشور نیز بیشتر، «ابوشریف» به عنوان مسئول عملیات سپاه فعال بود، ولی در منطقه جنوب، نیروهای بومی و محلی سپاه حضور و مسئولیت داشتند. [351] .
منطقه جنوب در مقایسه با منطقه غرب از اهمیت بیشتری برخوردار بود، زیرا اهداف اصلی دشمن در استان خوزستان تأمین میشد بنابراین، توان اصلی عراق در این منطقه متمرکز شده بود. بیشتر مسئولان سیاسی - نظامی کشور نیز در جنوب حضور داشتند و حتی، بنیصدر برخی از نشستهای شورای عالی دفاع را در دزفول برگزار میکرد.
بدین ترتیب، با توجه به اهمیت منطقه جنوب و ضرورت هماهنگی نیروهای سپاه در این منطقه، «ستاد عملیات جنوب» [352] به عنوان نخستین اقدام، تشکیل شد. تشکیل این ستاد به منزله نقطه عطفی در «هویتیابی سازمان سپاه» در منطقه جنوب بود. از این پس، «ستاد عملیات جنوب» محل تمام هماهنگیهای درونی و بیرونی سپاه و بین منطقه جنوب با مرکز سپاه بود. نیروهای اعزامی به منطقه جنوب نیز ابتدا به پایگاه منتظران شهادت اعزام شده و از آنجا طبق تدابیر ستاد عملیات جنوب به مناطق مختلف فرستاده میشدند.
ستاد عملیات جنوب مسئولیت منطقه دهلران تا آبادان را بر عهده داشت؛ این مناطق، به تناسب معابر تهاجم دشمن و یگانهایی که از سپاه برای مقاومت در برابر دشمن تشکیل شده بود، به چند محور تقسیم شدند:
«محور یکم: دزفول، با مسئولیت برادر رئوفی؛ محور دوم: شوش، با مسئولیت برادران شهید
[ صفحه 137]
مجید بقایی و مرتضی صفار؛ محور سوم: تپههای الله اکبر که بچههای مشهد در آن مستقر بودند؛ محور چهارم: سوسنگرد، با مسئولیت برادر عزیز جعفری؛ محور پنجم: کرخه کور(نور)، با مسئولیت شهید علی هاشمی؛ محور ششم: جاده اهواز - خرمشهر (ایستگاه کارخانه نورد) با حضور برادران سپاه اهواز؛ محور هفتم: منطقه فارسیات، با مسئولیت برادر اسدی؛ محور هشتم: دارخویین، با حضور بچههای اصفهان و مسئولیت شهید حسین خرازی؛ محور نهم: ماهشهر، با مسئولیت آقای عسگری؛ محور دهم: فیاضیه، با مسئولیت برادر احمد کاظمی؛ محور یازدهم: سپاه آبادان با مسئولیت برادر بنادری؛ محور دوازدهم: خرمشهر، با مسئولیت شهید جهانآرا که فرمانده سپاه این شهر بود.» [353] .
مسئولان محورها برای ارائه گزارش، در جلسات ستاد عملیات جنوب شرکت میکردند. در این جلسات، شهید حسن باقری، رحیم صفوی، غلامعلی رشید، شمخانی و برادر احمدپور، مسئول تدارکات و پشتیبانی نیز حضور داشتند. مسئولیت این جلسات ابتدا با برادر رحیم صفوی بود و پس از آن که وی از مهر ماه 1360 به تهران منتقل شد، برادر غلامعلی رشید جلسات را اداره میکرد. سردار غلامعلی رشید درباره این جلسات میگوید:
«اینها میآمدند و گزارش جبهههایشان را میدادند و بعد هم یک قسمت از وقت جلسه بحثهای مربوط به پشتیبانی بود که آقای احمدپور انجام میداد. در این جلسات از آخرین حوادث مطلع میشدیم و مشکلاتی که وجود داشت، آخرین وضعیت خودی و دشمن را متوجه میشدیم.» [354] .
تداوم جلسات مسئولان محورها و هماهنگیهایی که با تلاش ستاد عملیات جنوب انجام میگرفت، منجر به ایجاد نوعی انسجام درونی و پیدایش ایدههای جدید شد؛ به عبارت دیگر، ستاد عملیات جنوب به منزله کانون «شکلگیری هویت نظامی و اندیشههای دفاعی سپاه» برای شکستن بنبست جنگ بود. استقرار طولانی نیروها در خطوط مقابل دشمن و شناساییهای انجام شده، سبب شد تا سپاه ضمن ارائه ایدهها و پیشنهادهای جدید، عملکرد بنیصدر و نیروهای نظامی را مورد نقد و بررسی قرار دهد و با توجه به امکانات و مقدورات خود، [355] مرحله جدید جنگ را با آغاز عملیاتهای محدود طرحریزی و اجرا کند. سردار محسن رضایی درباره شکلگیری این استراتژی و آغاز عملیاتهای محدود میگوید:
[ صفحه 138]
«استراتژی نظامی به طور کلی در ایران از هم پاشید. در این جا استراتژی جدید نیروهای حزب الله آغاز شد. نیروهای حزب اللهی آمدند و جنگ انقلابی را تدوین کردند و بر اساس آن یک سری عملیاتهای محدود انجام شد.» [356] .
سردار غلامعلی رشید در توضیح نحوه این طرحریزیها میگوید:
«هرکس در هر محوری مسئول بود یک پیشنهادهایی میداد، بررسی میکردیم، وقتی قانع میشدیم، به کمک آنها میرفتیم. تیم ما (آقا رحیم، شهید باقری و من) مثلا از اهواز میرفتیم پیش عزیز جعفری در سوسنگرد، میماندیم پیش آنها. اگر در عملیات کمک لازم داشتند، کمک میکردیم و مشکلات آنها را پیگیری میکردیم.» [357] .
با توجه به مرحله جدید جنگ، آموزه (دکترین) [358] نیروهای انقلابی برای پاسخ به خلاء و ضرورتهای موجود، عبارت بود از:
1- تداوم جنگ با اجرای عملیات محدود؛
2- تکیه بر وحدت، ایمان و عشق به شهادت؛
3- جذب نیرو و گسترش سازمان رزم نیروهای انقلابی با جذب و به کارگیری نیروهای بسیجی؛
4- هماهنگی و همکاری کامل با واحدهای پشتیبانی آتش ارتش جمهوری اسلامی ایران و به کارگیری نیرو و امکانات آنها؛ [359] .
5- اتخاذ تاکتیکهای جدید با اتکا بر نیروهای پیاده [360] و اجرای عملیات در شب؛
[ صفحه 139]
6- آشنایی با وضعیت زمین منطقه و استفاده کامل از آن؛
7- ایجاد شبکه اطلاعاتی در خطوط برای جمعآوری اطلاعات از دشمن و تکیه بر اطلاعات در طرحریزی؛
8- استفاده بیشتر از سلاحهایی که مهمات آنها در اختیار باشد، مانند آر. پی جی - 7. [361] .
در مرحله جدید، با توجه به تجارب ناشی از عملیاتهای گذشته، بر کسب اطلاعات دقیق از دشمن و آشنایی کامل با زمین منطقه و بهرهبرداری مناسب از آن نیز تأکید میشد.
به این ترتیب، نخستین عملیات با مشخصههای جدید و کاملا متفاوت با روشهای گذشته و در عین حال، کاملا مطابق با توان و مقدورات خودی، در 26 اسفند 1359 در جبهه غرب سوسنگرد با نام مبارک امام مهدی (عج) طرحریزی و اجرا شد. در این عملیات، نیرویی در حد یک گردان مانوری تقویت شده با استعداد 350 تن توانستند به نیروهای دشمن که شامل یک گردان پیاده، یک گروهان تانک و دو گروهان مکانیزه بودند، حمله کنند و ضمن انهدام دشمن، 70 تن از آنها را به اسارت درآوردند. [362] .
در پی این عملیات، جبههها جان تازهای گرفت و استراتژی جدید جنگ که متکی به تهاجم با نیروهای پیاده بود، پیریزی شد و در ادامه آن، عملیاتهای «الله اکبر» و «شوش» به اجرا درآمد. این استراتژی در فروردین ماه مورد پذیرش سران نیروی زمینی و ستاد مشترک ارتش جمهوری اسلامی ایران قرار گرفت که یکی از نتایج آن، آزاد شدن ارتفاعات الله اکبر و پنج کیلومتر از غرب سوسنگرد بود. [363] .
در آموزههای جدید که برای نخستین بار به معرض آزمون گذاشته شده بودند، بر خلاف آموزه نیروهای کلاسیک که در شکستن خطوط دشمن و پیشروی، بیشتر، بر آتش و نیروی زرهی تأکید میشد، نیروی پیاده اساس کار را تشکیل میداد. بهرهبرداری از تاریکی هوا و اجرای عملیات در شب نیز بخش دیگری از ویژگیهای آموزه جدید بود که به منظور جبران کمبود امکانات مورد تأکید بود، ضمن این که تجربه نشان داد دشمن در برابر عملیات در شب آسیبپذیر است.
[ صفحه 140]
اجرای عملیات محدود
در ادامه روند جدید جنگ، در مجموع 25 عملیات محدود [364] از اسفند 1359 تا مهر 1360 انجام گرفت که نقش تعیین کنندهای در روند تحولات جنگ داشت؛ در این عملیاتها، ضمن اینکه نیروهای ارتش و سپاه هماهنگی لازم را با یکدیگر داشتند، نیروهای انقلابی در طرحریزی، فرماندهی و اجرا، نقش محوری را بر عهده داشتند.
مرحله اول این عملیاتها که از اسفند 1359 تا 21 خرداد 1360 ادامه داشت هم زمان با خلع بنیصدر از فرماندهی کل قوا و اوجگیری بحران سیاسی در داخل کشور بود. در این مرحله، در مجموع 14 عملیات محدود در محورهای مختلف انجام گرفت که عبارت بودند از:
1- عملیات کلینه در منطقه دشت ذهاب در 14 اسفند 1359؛ این عملیات به منظور آزادسازی روستای سید صادق و کلینه و با استعداد یک گردان انجام گرفت. در این عملیات، روستای کلینه آزاد شد و 64 تن از نیروهای دشمن به اسارت در آمدند.
2- عملیات روی ارتفاعات چغالوند در منطقه گیلان غرب در 24 اسفند 1359؛ این عملیات برای آزادسازی ارتفاع چغالوند و با ترکیب نیروهای سپاه و ژاندارمری انجام گرفت. آزادسازی ارتفاع چغالوند و اسارت 16 تن از عراقیها از جمله دست آوردهای این عملیات بود.
3- عملیات امام مهدی (عج) در غرب منطقه سوسنگرد در 26 اسفند 1359 که پیش از این، به آن اشاره شد.
4- عملیات قوچ سلطان در منطقه مریوان، در اول فروردین 1360؛ این عملیات به منظور آزادسازی ارتفاع قوچ سلطان و روستاهای اطراف آن و با استعداد دو گردان از سپاه و ارتش انجام گرفت. در این عملیات، نیروهای خودی ضمن آزادسازی ارتفاع یاد شده و روستاهای اطراف آن، 87 تن از نیروهای دشمن را به اسارت درآوردند.
5- عملیات در ارتفاعات ذیل در منطقه ایلام در 14 فروردین 1360؛ این عملیات ایذایی و هدف آن، انهدام سنگر و نیروهای دشمن بود. نیروهای عمل کننده در این عملیات یک دسته از سپاه ایلام بودند.
6- عملیات حضرت مهدی (عج) در منطقه غرب دزفول در 15 فروردین 1360؛ این عملیات به منظور تصرف کانال ال (هندلی) و تپه چشمه و با استعداد دو گروه گشتی - رزمی
[ صفحه 141]
رزمی از ارتش و یک گردان از سپاه و بسیج عشایر انجام گرفت که تنها تپه چشمه آزاد و تلفاتی بر دشمن وارد شد.
7- عملیات امام مهدی (عج) در منطقه شوش در 25 فروردین 1360؛ این عملیات برای تصرف بلندیهای زغن و شلیبه و با استعداد یک گروهان تقویت شده از نیروهای سپاه و 18 تن داوطلب از لشکر 21 حمزه انجام شد که در مراحل اولیه موفق بود، ولی با افزایش فشار دشمن، نیروهای خودی به مواضع خود عقبنشینی کردند. اسارت 24 تن از عراقیها، انهدام 22 دستگاه تانک و نفربر و یک فروند هلیکوپتر بخشی از نتایج این عملیات بود.
8- عملیات بازی دراز در منطقه سر پل ذهاب که از دوم تا دهم اردیبهشت 1360 ادامه داشت؛ این عملیات برای آزادسازی ارتفاعات بازی دراز و تسلط بر مواضع دشمن در منطقه سرپل و قصر شیرین و با استعداد دو گردان از سپاه و دو گردان از ارتش انجام گرفت. شناسایی اولیه منطقه را برادران سپاه انجام دادند. در این نبرد، قلههای 850، 900، 1000، 1100 از ارتفاعات بازی دراز آزاد شد و بیش از 700 تن از عراقیها،به اسارت در آمدند.
9- عملیات آزادسازی تنگه حاجیان در منطقه گیلان غرب در 12 اردیبهشت 1360؛ این عملیات 10 روز پس از عملیات بازی دراز و به منظور آزاد سازی تنگه حاجیان و باز شدن جاده مواصلاتی گیلان غرب به جبهه شیشه راه و سرپل و با شرکت 900 تن از نیروهای سپاه انجام گرفت. آزادسازی تنگه حاجیان و اتصال جاده مواصلاتی جبهههای گیلان غرب به سرپل ذهاب و اسارت بیش از 100 تن از نیروهای دشمن از جمله نتایج این عملیات بود.
10- عملیات شیخ فضل الله نوری در منطقه آبادان در 25 اردیبهشت 1360؛ این عملیات به منظور آزادسازی تپههای مدرن و با استعداد دو گروهان 60 نفره که از نیروهای ارتش و سپاه تشکیل میشدند، انجام گرفت. سپاه در طرحریزی و اجرای این عملیات نقش محوری را بر عهده داشت. تپههای مدن در این عملیات آزاد و 22 دستگاه تانک و نفربر دشمن منهدم شدند و 70 تن از نیروهای عراقی نیز به اسارت درآمدند.
11- عملیات امام علی (ع) روی تپههای الله اکبر در 31 اردیبهشت 1360؛ این عملیات از سه محور شوش، غرب سوسنگرد و تپههای الله اکبر به منظور تصرف تپههای الله اکبر و تپههای حد فاصل شلیبه - عنکوش، به صورت مشترک انجام گرفت. در این عملیات، دشمن از محور غرب سوسنگرد عقب رانده شد و 400 تن از نیروهای عراقی به اسارت در آمدند. همچنین، محور الله اکبر و تپههای شحیطه در شمال غربی الله اکبر آزاد شدند. در این محور، علاوه بر اسارت عدهای از نیروهای دشمن، 65 دستگاه تانک و نفربر نیز به غنیمت
[ صفحه 142]
گرفته شد. در محور شوش نیز نیروهای خودی مواضع مورد نظر را تأمین کردند و بیش از 100 تن از نیروهای دشمن را به اسارت در آوردند.
12- عملیات آزادسازی ارتفاع و روستای کاوه زهرا و ارتفاع موسوک در منطقه پاوه - مریوان در 8 خرداد 1360؛ این عملیات برای آزادسازی ارتفاعات مرزی هوارما و روستای کاوه زهرا و با شرکت 80 تن از نیروهای سپاه و 80 نیروی داوطلب ارتش انجام گرفت. آزادسازی بخشی از ارتفاعات منطقه و اسارت 17 تن از دشمن، از نتایج این عملیات بود.
13- عملیات ایذایی در منطقه دهلران - چیلات، در 11 خرداد 1360؛ در این عملیات پنج تانک و نفربر دشمن منهدم شد و بیش از 60 تن از نیروهای عراقی به اسارت درآمدند.
14- عملیات فرماندهی کل قوا در منطقه دارخوین در 21 خرداد 1360؛ این عملیات با توجه به اوضاع سیاسی کشور و همچنین از لحاظ منطقه عملیات و تأثیرات آن در شکستن محاصره آبادان، از اهمیت بیشتری نسبت به سایر عملیاتها برخوردار بود. [365] .
در این عملیات که نیروهای سپاه آن را طراحی کرده بودند، 364 تن [366] از رزمندگان با فرماندهی سپاه شرکت داشتند. اجرای آتش پشتیبانی نیز با نیروهای ارتش بود.
به دلیل اهمیت منطقه عملیاتی دارخوین برای دشمن، به عنوان جناح شمالی منطقه سرپل، ارتش عراق 1400 تن از نیروی پیاده و 500 تن از نیروی مخصوص خود را همراه با 65 دستگاه تانک و نفربر در این منطقه مستقر کرده بود.
هدف این عملیات، تصرف خاکریزهای دشمن و سه کیلومتر پیشروی به سمت جنوب (به طرف پل مارد) بود. مهمترین تلاش در این عملیات، حفر کانال برای نزدیک شدن به مواضع دشمن بود که برای اولین بار در جنگ به دست نیروهای سپاه انجام گرفت. حفر این کانال که سه ماه طول کشید، در غافلگیری دشمن و موفقیت عملیات نقش مؤثری داشت.
[ صفحه 144]
عملیات دارخوین در ساعت 30: 3 بامداد 21 خرداد 1360 از سه محور آغاز شد. در این عملیات نیروهای خودی با دو تا سه کیلومتر پیشروی در منطقه، حد فاصل رودخانه کارون تا جاده آبادان - اهواز، ضمن انهدام بیش از 30 دستگاه تانک و نفربر و یک فروند هلیکوپتر دشمن، موفق شدند 300 تن از متجاوزان را به اسارت در آوردند. پس از عملیات، دشمن طی سه روز متوالی برای باز پس گرفتن منطقه آزاد شده تلاش کرد، ولی نتیجهای نگرفت.
درباره ویژگیهای این عملیات، آقای هاشمی رفسنجانی طی پیامی به کنگره یادواره عملیات دارخوین نوشت:
«عملیات دارخوین با این که در مقایسه با عملیات وسیع پس از آن، وسیع و طولانی نبود، اما ویژگی ارزشمند آن در این است که نقطه پایان یک دوره رکود و زمینگیری و نقطه آغاز حرکت و پیروزیهای عظیم و حماسی نیروهای جهادگر اسلامیمان در تاریخ دفاع مقدس است. ابتکار سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در حفر کانالی به طول دو کیلومتر و با عمق یک متر و هشتاد سانتیمتر در دل تاریک شب، از جلوههای زیبا و با شکوه این عملیات در زمان خود است.» [367] .
نتایج عملیات محدود
اجرای سلسله عملیاتهای محدود در منطقه جنوب و غرب کشور گرچه بر سرنوشت نهایی جنگ تأثیر تعیین کنندهای نداشت، اما در ایجاد اعتماد به نفس و امید به پیروزی در نیروهای خودی و تضعیف روحیه عراقیها با اهمیت بود. این عملیاتها در برخی از مناطق، آزمایش و مقدمهای برای عملیاتهای بعدی بودند؛ علاوه بر آن در تکمیل پایههای استراتژی جدید نظامی - که پس از بنبست ایجاد شده در جنگ به وجود آمده بود - نقش قابل توجهی داشتند. اجرای «عملیات محدود» نتایج دیگری نیز در برداشت که عبارت بودند از:
1- پیروزیهای به دست آمده در این عملیاتها علاوه بر نمایاندن ضعفهای دشمن، توانایی و قابلیت نیروهای انقلابی و مؤثر بودن استراتژی جدید را نشان داد. بر همین اساس، برادران سپاه در جلسهای با حضور حجت الاسلام اشراقی نماینده امام، تیمسار فلاحی، تیمسار ظهیرنژاد و فرماندهان لشکرهای 16، 21، 92، 77 ارتش، طرح خود را با عنوان «استراتژی عملیاتی در جنوب» به شرح زیر ارائه کردند:
«الف) محورهای دزفول و شوش و منطقه سوسنگرد؛ در این منطقه به علت گستردگی منطقه و پیوسته بودن جبههها امکان عمل وسیع در موقعیت فعلی برای ما مشکل و یا غیر ممکن است و شیوههای تک محدود نتیجه مطلوبتری را برای نیروهای خودی به همراه دارد.
[ صفحه 145]
ب) منطقه آبادان؛ در منطقه عمومی آبادان نیز به علت دشت و هموار بودن زمین و پیوستگی نیروها و در اختیار نبودن جناحین دشمن، امکان حمله محدود، مشکل و یا غیر ممکن است و نمونه آن، تک دارخوین در تاریخ 21 / 3 / 1360 میباشد که دشمن توانست تمام آتش و توجه خود را به این جبهه معطوف نماید، لذا برای حمله به نیروهای دشمن در شرق کارون باید تک گسترده و همه جانبه صورت گیرد.» [368] .
به عبارت دیگر، با توجه به شناخت سپاه نسبت به استعداد و آرایش دشمن در منطقه جنوب و نیز توان و مقدورات نیروهای خودی و تناسب آن با زمین منطقه، در این طرح تأکید شده بود که در سایر محورها عملیات محدود انجام شود ولی در محور آبادان به منظور شکستن حصر آبادان، عملیات گسترده صورت گیرد. به باور سپاه، گرچه آبادان تنها برگ امتیازگیری دشمن در جنگ بود، ولی به لحاظ موقعیت زمین منطقه، وضعیت عقبه دشمن - که متکی بر دو پل رودخانه کارون بود - و جناح گسترده عراق از شمال و جنوب منطقه، دشمن کاملا آسیبپذیر بود و در صورت انجام دادن عملیات گسترده، دست به عقبنشینی میزد. بر همین اساس، طرح یاد شده به دلیل برخورداری از ویژگیهای مستحکم نظامی، در حضور فرماندهان ارشد نظامی ارتش مورد تصویب قرار گرفت. [369] .
2- برابر مدرکی که پس از عملیات دهلاویه و دارخوین از دشمن به دست آمد، ارتش عراق در بررسی شکستهای خود، در مورد نیروهای ایرانی چنین اظهار نظر میکند:
«الف) نیروهای انسانی ایران سه برابر نیروی انسانی عراق است، لذا ایران درصدد برآمده از این عامل استفاده کند.
ب) نیروهای ایرانی با وجود اختلافاتی که با هم دارند، همه دستورهای آیت الله خمینی را اجرا می کنند. ج) سران نظامی ایران بین خود اختلاف نظرهای بسیاری دارند و حملههایی که به وسیله افراد پیاده انجام میدهند، طرح شخصی است و زمان معینی ندارد و به نگهبانان دستور میدهند باید در تمام ساعتهای شبانه روز هوشیار باشند. حملههای نیروهای پیاده ایران راه کار مشخصی نیز ندارند و از مکان معلومی حمله نمیکنند. گاه از پهلو و حتی گاهی نیز جبههای حمله میکنند.» [370] .
3- پس از آن که در 31 اردیبهشت 1360 با کمک نیروهای ارتش، عملیات مشترک روی تپههای الله اکبر در محور شوش و سوسنگرد انجام گرفت، روحیه یأس و ناامیدی از
[ صفحه 146]
نیروهای نظامی و مسئولان سیاسی برطرف شد. بنیصدر در اطلاعیهای که صادر کرد، از برادر صفوی و دکتر چمران نام برد و از آنها تشکر کرد. سردار رشید در این باره میگوید:
«ارتش و مسئولان را که کاملا مأیوس شده بودند، به فکر فرو برد. من احساس کردم که فرماندهان ارتش، فرماندهان تیپ و لشکر از این عملیاتهای محدود خوشحال بودند، چون از آنها کمک میگرفتیم. وقتی عملیات انجام میدادیم، اسیر میگرفتیم یا یک کیلومتر پیشروی میکردیم یا منطقهای را تصرف میکردیم، خوشحال میشدند و ما این تغییر حالت را در چهره آنها مشاهده میکردیم.» [371] .
4- عملیات فرمانده کل قوا بلافاصله پس از خلع بنیصدر از فرماندهی کل قوا انجام گرفت. پیش از آن، بسیاری بر این باور بودند که کشور در گرداب عمیق بیثباتی سیاسی «فرو خواهد رفت و سرنوشت نظام انقلابی با توجه به حضور نیروهای دشمن در خاک ایران، تعیین خواهد شد. از سوی دیگر، بنیصدر با تبلیغات گسترده خود، این تصور را ایجاد کرده بود که تنها او قادر به ادامه و مهار جنگ و به کارگیری نیروهای نظامی میباشد، لذا بسیاری از منابع غربی احتمال حمایت نیروهای نظامی از بنیصدر را مورد بررسی قرار دادند.
بنابراین، با پیروزی عملیات فرمانده کل قوا که در آن، برای نخستین بار نیروهای خودی با 5 / 3 کیلومتر پیشروی، 250 تن از نیروهای دشمن را به اسارت در آوردند، تصورات موجود در هم شکست و امکان عبور از مرحله بحران سیاسی با این پیروزی نظامی، فراهم شد.
5- چنان که پیش از این اشاره شد، به دلیل وجود گرایشهای گوناگون در سپاه، امکان تمرکز کلیه امکانات و انتقال افراد سپاه به جنگ وجود نداشت. به طور کلی، در سپاه سه تفکر و گرایش متفاوت نسبت به جنگ وجود داشت؛ جریان اول: برخی تنها به انجام عملیات نامنظم در کردستان با هدف مبارزه با ضد انقلاب اعتقاد داشتند. این طرز تفکر علاوه بر اینکه متأثر از نوع وظایف و رسالت سپاه به عنوان نیروی انقلابی بود، اساسا از آنجا ناشی میشد که بخشی از نیروهای سپاه برای مقابله با ضد انقلاب در منطقه کردستان حضور داشتند و ضمن آشنایی با منطقه، در زمینه جنگهای نامنظم نیز تجارب ارزندهای به دست آورده بودند. در این میان، ابوشریف، مسئول عملیات سپاه که دارای تجربه جنگ چریکی بود، در پیشبرد این تفکر نقش مؤثری داشت. جریان دوم: به مداخله سپاه در جنگ معتقد بودند ولی به دلیل ویژگی سازمان سپاه، بیشتر به جنگهای نامنظم در منطقه غرب کشور - به خاطر کوهستانی بودن این منطقه - تمایل داشتند، از این رو، نیروهایی را که در جنوب با دشمن درگیر بودند، برای جنگ به غرب کشور دعوت میکردند. برادر رشید در این زمینه میگوید:
[ صفحه 147]
«دسته دوم اعتقاد به شرکت در جنگ داشتند ولی سازمان آن را مناسب نمیدانستند، و معتقد نبودند سپاه قادر است همراه با ارتش در جنگ بجنگد، لذا میگفتند به غرب بیایید.» [372] .
جریان سوم: بیشتر، نیروهای بومی منطقه خوزستان بودند که از ابتدای جنگ در شهرها و مناطق مختلف در برابر دشمن جنگیده و در این زمینه تجربه مناسبی اندوخته بودند. به عقیده این دسته، سپاه قادر بود با دشمن در منطقه جنوب درگیر شده و به پیروزی دست یابد. این جریان برخلاف دو جریان قبلی که مورد حمایت مرکزیت سپاه بودند، از پشتیبانی عمدهای در تهران برخوردار نبود، با این حال، در مقایسه با سایر نیروهایی که در غرب کشور استقرار داشتند، از نظر امکانات و نیرو خود کفا بودند. این مسئله و همچنین، حضور مداوم و درگیری آنها با دشمن سبب شد که به تدریج مورد توجه و حمایت قرار گیرند. در این باره، ابتدا شهید کلاهدوز ارتباطی نسبتا منطقی با ستاد عملیات جنوب برقرار کرد و در مرحله بعد، پس از شهادت وی و انتصاب برادر رضایی به دستور امام، به فرماندهی کل سپاه، جریان سوم بر کل سپاه غالب شد و به تدریج امکانات و نیروهای سپاه به جنگ منتقل شدند. [373] .
6- سپاه در مرحله جدید، به موازات کسب نقش تعیین کننده در جنگ، با افزایش حضور نیروهای رزمی سپاه و نیروهای مردمی - که طبق مصوبه مجلس در سپاه ادغام شده بودند - [374] .
[ صفحه 148]
در صحنه نبرد مواجه شد. در چنین وضعیتی سپاه، با استفاده از توانمندیها و قابلیتهای که کسب کرده بود، از خرداد تا مهر 1360 در مجموع هفت عملیات محدود را به موازات گسترش بحران سیاسی در داخل کشور، طرحریزی و اجرا کرد.
در این مرحله، سپاه طرح عملیات گستردهای را برای شکستن حصر آبادان با عنوان «طرح عملیاتی حمزه» در 25 تیر 1360 برای قرارگاه مقدم نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران در جنوب و با امضای فرمانده عملیات سپاه جنوب برادر رحیم صفوی ارسال کرد. [375] .
بدین ترتیب، سپاه در چارچوب تفکر نظامی جدید خود، دو اصل دیگر را علاوه بر آنچه پیش از این به عنوان اصول اجرای عملیات ارائه کرده بود، مطرح کرد؛ [376] نخست، استعداد نیروهایی که سپاه در هر عملیات جذب و سازماندهی میکرد، باید در مقایسه با عملیات قبلی افزایش مییافت. بر همین اساس، یازده ماه پس از عملیات دارخوین که در آن، تنها حدود دو گردان نیرو شرکت داشتند، در عملیات بیت المقدس، بیش از 100 گردان در سازمان تیپ و با قرارگاه لشکری، وارد عمل شدند. اصل دوم - برای طرحریزی عملیات - مبتنی بر استفاده از راه کارهایی بود که برای دشمن قابل پیشبینی نباشد و منجر به غافلگیری آن شود.
7- تغییر نگرش دشمن نسبت به تحولات تاکتیکی جدید ایران، یکی دیگر از نتایج اجرای عملیات محدود بود. در یکی از اسناد به دست آمده از دشمن با اشاره به تاکتیک جنگی گذشته ایران و تفاوتهایی که بعدا در این زمینه ایجاد شد، آمده است:
«در مدتی که از جنگ گذشته، دشمن[ایران]تاکتیک مشخص و روشنی نداشته و این فقط به دلیل ناتوانی فرماندهی نظامی در اتخاذ تصمیم است. جمعیت ایران سه برابر جمعیت عراق است و لذا نیروی پیاده ارتش ایران، هم سه برابر نیروهای پیاده عراقی است و در این اواخر، دشمن با استفاده از این امتیاز با نیروی پیاده به خط ما حمله میکند.» [377] .
البته، گرچه دشمن به برخی تحولات تاکتیکی ایران پی برده بود، لیکن ابعاد این تحول در گامهای نخست برای او روشن نبود، به همین دلیل، پس از شتاب گرفتن روند عملیاتهای آزادسازی مناطق اشغالی، دشمن دچار نوعی عقبماندگی شد.
[ صفحه 149]
همچنین، در اسناد دشمن [378] ضمن اشاره به برخی دیگر از ویژگیهای تاکتیکی عملیاتهای ایران و تحلیل آنها، چگونگی مقابله با این تاکتیکها نیز گوشزد شده است:
«- دشمن[ایران]در حملات خود به فاصله دو جبهه و عوارض[ایجاد شده]دیگر، توجه نمیکند و از نقاطی دست به حمله میزند که کمتر قابل پیشبینی است؛ [379] در مواضع دفاعی از مقابل حمله نمیکند، لذا دیدهبانان و نگهبانان باید در تمام جهات آمادگی مقابله با حملههای غافلگیرانه دشمن[ایران]را داشته باشند.
- چون ساعت حمله دشمن نیز مشخص نیست، نگهبانان باید در طول ساعات شبانه روز مراقب باشند.
- چون دشمن[ایران]سعی در از بین بردن زرهی ما را دارد، کوشش گردد که تانکها را از مواضع خارج نکنند تا مورد اصابت سلاحهای ضد تانک قرار نگیرند و فقط از اسلحه سبک علیه پیادهها استفاده کنید.
- سیستم اعلام خطر در طول جبههها کار بگذارید و همیشه از ایستگاههای استراق سمع و شنود در خطوط جبهه استفاده کنید.
- حتما از میدانهای مین در جلو مواضع دفاعی خود استفاده کنید.
- نسبت به اعزام نیروهای گشتی - رزمی اقدام مستمر صورت گیرد.» [380] .
افزون بر این، بخش دیگری از ویژگیهای عملیاتهای سپاه عبارت بود از: «عملیات غافلگیرانه در حرکت و رخنه»، «عمل از راه کارهای غیر قابل پیشبینی»، «تکیه اصلی بر نیروی پیاده» و «شناسایی بسیار دقیق زمین منطقه و معابر نفوذی».
در توصیههای دفاعی دشمن به مسائل دیگری نیز اشاره شده است که نمایانگر درک دشمن از ویژگیهای عملیاتهای جدیدی بود که از تدوین برنامهها و اتخاذ تاکتیکهای جدید نظامی نشأت گرفته بود.
[ صفحه 150]
8- شکلگیری ترکیب جدید ارتش و سپاه برای عملیات مشترک از برجستهترین نتایج اجرای عملیات محدود بود؛ در مرحله جدید، سپاه سلسله عملیاتهای محدود را بر پایه شناسایی نیروهای مستقر در محورها و با اتکا به نیروی پیاده و اجرای عملیات در شب طرحریزی میکرد. درخواست آتش پشتیبانی و هماهنگی با نیروهای ارتش که در منطقه مستقر بودند، تنها مواردی بود که در این عملیاتها انجام میگرفت ولی بعدها، به موازات پیروزیهای به دست آمده در این عملیاتها و امیدواری نیروهای ارتش و همچنین حذف بنیصدر از صحنه سیاسی کشور، بسیاری از نیروهای متدین و حزب اللهی ارتش بدون هماهنگی با رده بالاتر، امکانات لازم را در اختیار نیروهای سپاه قرار میدادند. سردار محسن رضایی در این مورد میگوید:
«ناکامی در جنگ و از بین رفتن فرماندهی قاطع، موجب شد، نیروهای انقلابی به این نتیجه برسند که «باید کاری انجام داد.» از این پس نیروهای کلاسیک نقش محوری نداشتند، بلکه به عنوان پشتیبانی عملیات با آتش، با برادران سپاه هماهنگی میکردند. این هماهنگیها[به طور]محلی انجام میگرفت و به خاطر از بین رفتن فرماندهی، متأثر از سلسله مراتب نبود.» [381] .
در مراحل بعدی نبرد، این هماهنگی گسترش و تعمیق یافت به نحوی که قرارگاه مشترک عملیاتی تشکیل شد و عملیاتهای مرحله آزاد سازی مناطق اشغالی به صورت ادغام طرحریزی و اجرا میشد.
عملیات ثامن الائمه شکستن محاصره آبادان
اشاره
عملیات ثامن الائمه (ع) گرچه به عنوان یکی از چهار عملیات بزرگ و برجسته در چارچوب سلسله تلاشهایی که برای آزادسازی مناطق اشغالی انجام گرفت، به شمار میرود ولی این عملیات به منزله «نقطه عطف» و «حلقه واسط» برای انتقال استراتژی جنگ از وضعیت گذشته به وضعیت جدید بود. سردار محسن رضایی در این باره میگوید:
«عملیات ثامن الائمه (ع) نقطه عطف است و به عنوان مبداء آغاز استراتژی مرحله دوم جنگ است و یکی از نقاط «اعتماد به نفس» در استراتژی مرحله دوم، عملیات ثامن الائمه (ع) بود که حلقه واسط و مبداء تحول بود.» [382] .
اوضاع سیاسی کشور، با توجه به تلاش جبهه متحد ضد انقلاب به رهبری بنیصدر، بسیار
[ صفحه 151]
ملتهب بود، چنان که در خرداد 1360، در پی اوجگیری درگیریهای داخلی، منافقین با ورود به فاز نظامی، به قیام مسلحانه علیه نظام جمهوری اسلامی دست زدند. فراخوانی امام برای مقابله با این جریان، منجر به حضور گسترده و فعال مردم در صحنه انقلاب و همچنین جبهههای نبرد شد. گرچه بنیصدر همراه رجوی از کشور فرا کرد، ولی این امر به منزله پایان بحران سیاسی نبود، زیرا گسترش ترور و انفجار، حوادثی چون فاجعه هفتم تیر و هشتم شهریور را به وجود آورد. این حوادث با آن که موجب تثبیت اوضاع داخلی به سود نیروهای انقلابی شد، ولی زیانهای جبرانناپذیری را نیز بر جای نهاد.
وضعیت داخلی ایران بازتاب نامطلوبی در رسانههای خارجی داشت، چنان که یک روز پیش از آغاز عملیات ثامن الائمه (ع)، رادیو اسرائیل در برنامه «ایران از دیدگاه روزنامههای جهان» با بررسی دیدگاههای موجود درباره جمهوری اسلامی، ایران را به لحاظ نظامی ناتوان ارزیابی کرد. این رادیو به نقل از هفته نامه امریکایی یو.اس.نیوز.اند ورلد ریپورت گفت:
«پس از یک سال اشغال قسمتی از خاک ایران توسط عراقیها، جنگ بدون نتیجه همچنان ادامه دارد. نه امکان پیروزی در میدان جنگ بر افق دیده میشود و نه امیدی به برقراری متارکه وجود دارد. بغداد از ترس متحمل شدن تلفات زیاد جرأت نمیکند با یک حمله همه جانبه به سوی پیروزی بشتابد و از طرفی، دولتمردان متعصب ایران ضعیفتر از آن هستند که اشغالگران عراق را از خاک خود بیرون برانند.»
در این هفته نامه به نقل از کارشناسان خاورمیانه آمده است:
«برای پایان دادن به جنگ ایران و عراق، رژیم جنگ زده آیت الله خمینی باید سقوط کند. سقوط سران حکومت خمینی گاهی بسیار نزدیک به نظر میآید و رهبر رژیم کنونی با بمبگذاریهای گروه مخالفان بسیار ضعیف شده است. سرکشی و قیام به سرعت در حال رشد است. علی رغم این وضع، به محض آن که یکی از دستیاران خمینی از بین میرود، یکی دیگر جانشین وی میشود. در چنین وضعی، نیروهای آیت الله خمینی قصد ندارند در میدان مبارزه تسلیم شوند.» [383] .
لوس آنجلس تایمز نیز دولت انقلابی ایران را در آستانه سقوط خواند:
«وقتی که اوضاع جاری ایران مورد بررسی قرار میگیرد، یک کلمه بیش از هر واژه دیگری در گوش طنینانداز میشود و آن «از هم پاشیدگی» است. ناظرانی که حتی کوچکترین اختلافات سیاسی ایران را از نظر دور نمیدارند، حالا دیگر متقاعد شدهاند که مناقشات کنونی این کشور زمینه را برای سرنگونی رژیم و تعویض قدرت به یک نظام نوین آماده میسازد.» [384] .
[ صفحه 152]
عراقیها که با مشاهده وضعیت داخلی ایران، اوضاع کشور را بحرانی ارزیابی میکردند برای اعطای پناهندگی سیاسی به رئیس جمهوری (بنیصدر) اعلام آمادگی کردند! [385] علاوه بر آن، عراقیها، ایران را فاقد توان نظامی برای باز پسگیری این منطقه میدانستند، به ویژه این که بنیصدر دو عملیات سوم آبان 1359 و بیستم دی 1359 را برای شکستن محاصره آبادان به انجام رساند، ولی جز ناکامی و یأس نتیجهگیری بدست نیاورد.
امام خمینی با نگرانی از اوضاع داخلی و تأثیر غیر قابل انکار آن بر وضعیت نظامی، همواره جنگ را مسئله اصلی کشور میدانستند. ایشان در پیامی به مناسبت هفته جنگ فرمودند:
«از ملت عزیز و به خصوص دست اندرکاران و قوای مسلح میخواهیم که هیچ امری آنان را از جنگ تحمیلی اغفال نکند و جنگ را سرلوحه همه امور قرار دهند که دست خیانتکار برای انصراف آنان از جنگ در کار است.»
امام همچنین در این پیام ضرورت هجوم به دشمن را مورد تأکید قرار دادند:
«بر قوای مسلح اسلامی از ارتش، سپاه، بسیج و سایر قوای نظامی و انتظامی تا نیروهای مردمی در جبهه و پشت جبهه است که چون سیلی خروشان مزدوران جبهه را از کشور اسلامیشان برانند و ایران عزیز را از این خس و خاشاک پاک نمایند و بدانند که نیروی ایمان پیروز است.» [386] .
گذشته از این ملاحظات، عراقیها امیدوار بودند، با ادامه استقرار نیروهای خود در شرق رودخانه کارون و محاصره آبادان - با وجود این که از نظر نظامی نحوه استقرار این نیروها غیر اصولی بود - از اهرم سیاسی - نظامی لازم برای فشار بر ایران جهت پایان بخشیدن به جنگ برخوردار باشند. در یکی از اسناد به دست آمده از لشکر 3 زرهی عراق، درباره ارتش حیاتی این منطقه برای نیروهای دشمن آمده است:
[ صفحه 153]
«عبور نیروهای عراقی از رودخانه کارون به منظور حصول به هدفهای سیاسی و استراتژیک بوده و نیروهای ایرانی تلاش کردند. نیروهای عراقی را از وصول به این هدف و نگهداری آن باز دارند، لذا نگهداری منطقه سرپل اشغالی شرق کارون برای نیروهای عراقی اهمیتی حیاتی پیدا کرد.» [387] .
گرچه بعید به نظر میرسید، ارتش عراق پس از شکست در کوی ذوالفقاری آبادان، و عقبنشینی از ساحل جنوب رودخانه بهمنشیر و استقرار در شمال این رودخانه توانایی لازم را برای اشغال آبادان داشته باشد، ولی خطرات ناشی از تداوم محاصره آبادان و اقدامات احتمالی دشمن با ادامه استقرار در این منطقه، سبب شد تا جمهوری اسلامی در برابر این وضعیت، حساسیت خاصی نشان دهد، به ویژه این که امام در 14 آبان 1359 و تنها 25 روز پس از عبور نیروهای عراقی از رودخانه کارون، و همچنین ناتوانی بنیصدر برای عقب راندن دشمن از مواضع اشغالی در عملیات سوم آبان روی جاده ماهشهر - آبادان، دستور شکستن محاصره آبادان را خطاب به نیروهای نظامی و انتظامی صادر فرمودند.
چگونگی انتخاب منطقه و تلاشهای سیاسی
فرمان امام برای شکستن محاصره آبادان، اهمیت و ارزش منطقه، موقعیت نیروهای خودی و موقعیت زمین با توجه به نحوه استقرار دشمن و اتکا بر پلهای نصب شده روی رودخانه کارون، سبب شد تا سپاه توجه خاصی به این منطقه کند. در این میان، فرمان امام بیش از هر عامل دیگری در شکل دهی تفکر و ذهنیت مسئولان، فرماندهان و نیروهای سپاه و تلاشهای این نهاد نقش کلیدی و تعیین کننده داشت. سردار رضایی در این باره میگوید:
«حضرت امام مدتها بود که دستور داده بودند که حصر آبادان باید شکسته شود، اما مدیریت اولیه جنگ بهای لازم را به این کار نمیداد و حتی بقایای این مدیریت هم با این که آقای بنیصدر کنار رفته بود، باز به سختی زیر بار حمله به این منطقه میرفتند، به طوری که در فروردین سال 1360 طرح اولیه سپاه آماده شد، ولی شش ماه طول کشید تا این عملیات اجرا شد.» [388] .
بدین ترتیب، از فروردین 1360 سپاه طرحریزی عملیات را به طور جدی آغاز کرد. [389] در اردیبهشت همان سال، مراحل طرحریزی و سپس، پیگیری تصویب عملیات با ترکیب برادران رضایی، رحیم صفوی، شهید باقری، غلامعلی رشید و سرهنگ صیاد شیرازی [390] به
[ صفحه 154]
شکل جدیتری ادامه یافت. همچنین، پس از ملاقات سرهنگ صیاد شیرازی با رئیس وقت شورای عالی دفاع (آیت الله خامنهای) و أخذ تدبیر از ایشان، قرار شد این عملیات به صورت مشترک با نیروهای ارتش انجام شود. [391] در این میان، برادران رحیم صفوی، غلامعلی رشید و شهید حسن باقری نخستین طرح پیشنهادی منسجم و کامل عملیات را در اوایل خرداد 1360 برای بنیصدر تشریح کردند. [392] نماینده سپاه نیز طرح را در جلسهای که نماینده حضرت امام، آقای هاشمی، فرمانده وقت نیروی زمینی ارتش و سایر اعضای شورای عالی دفاع حضور داشتند، ارائه کرد که مورد تصویب قرار گرفت. در این حال، فرمانده وقت نیروی زمینی ارتش با توجه به این که لشکر 77 خراسان مسئولیت این منطقه را بر عهده داشت، گفت: «لشکر 77 باید این طرح را قبول کند»؛ [393] در پی این تصمیم و با تلاشها و اقداماتی که صورت گرفت، سرانجام لشکر 77 طرح را پذیرفت و برای انجام دادن آن متقاعد شد. [394] .
در اواخر خرداد 1360 جلسه دیگری با شرکت جانشین ریاست ستاد مشترک ارتش، فرمانده نیروی زمینی، فرماندهان لشکرهای 16، 21، 77، 92 ارتش و فرمانده سپاه پاسداران خوزستان و با حضور حجت الاسلام اشراقی نماینده حضرت امام و دکتر چمران در دفتر فرماندهی لشکر 92 زرهی اهواز تشکیل و در مورد چگونگی ادامه نبرد بحث شد.
در این جلسه، فرمانده نیروی زمینی ارتش بر پایه طرح جدید سپاه، بر شکستن محاصره آبادان تأکید داشت حال آن که با جانشین ریاست ستاد مشترک ارتش بر حمله به بستان به عنوان تقدم نخست پافشاری میکرد. بدین ترتیب، توافق لازم به دست نیامد، [395] ولی سپاه به تلاشهای خود ادامه داد، چنان که در نهم تیر 1360 - یعنی ده روز پس از جلسه بررسی طرحهای یاد شده - فرمانده سپاه پاسداران خوزستان [396] طرحی را ارائه کرد که مربوط به عملیات آفندی قاطع در منطقه ماهشهر و آبادان بود. این طرح قابل اجرا تشخیص داده شد،
[ صفحه 155]
اما به سبب مشکلاتی که وجود داشت، اجرای آن تا شهریور ماه 1360 مسکوت ماند. [397] - [398] از اوایل شهریور 1360 بار دیگر مقدمات اجرای عملیات فراهم و طرح به واحدها و قرارگاهها ابلاغ شد. [399] .
موقعیت منطقه
منطقه عملیات ثامن الائمه (ع) در شرق رودخانه کارون و در حد فاصل شمال شهر آبادان و جنوب منطقه دارخوین قرار داشت و شامل سرپل دشمن به وسعت 150 تا 180 کیلومتر مربع میشد که در اشغال نیروهای عراقی بود. عوارض حساس منطقه، رودخانه کارون و دو جاده اهواز - آبادان و ماهشهر - آبادان بودند و عوارض مصنوعی منطقه نیز بیشتر شامل مواضع و استحکامات دشمن نظیر خاکریزهای متعدد، مواضع تانک، سنگرهای اجتماعی و انفرادی میشدند. با توجه به اهمیت دو پل قصبه و حفار برای دشمن که به منزله معبر و محل اتصال عقبههای او در شرق کارون بودند، مواضع و استحکامات فراوان و تعداد زیادی نیروی رزمی در این دو محور وجود داشتند.
[ صفحه 156]
وضعیت دشمن
دشمن برای استقرار در منطقه سرپل، واقع در شرق رودخانه کارون، دچار تناقض بود؛ از یک سو به لحاظ اهمیت منطقه ضرورت حفظ آن میبایست از نیروی بسیاری استفاده میکرد و از سوی دیگر، با توجه به محدودیت عقبه خود، تجمع این میزان نیرو برایش ناممکن بود. در عین حال، شناخت عراقیها از توان نیروهای خودی در عقب راندن دشمن - به ویژه پس از ناکامی ارتش در عملیاتهای سوم آبان 1359 و بیستم دی 1359 - آنها را مطمئن کرده بود که مورد تعرض جدی قرار نخواهند گرفت. استعداد و آرایش یگانهای دشمن در این منطقه برابر اسناد به دست آمده از تیپ 8 مکانیزه ارتش عراق در 26 مرداد 1360 عبارت بودند از:
1- تیپ 8 مکانیزه از لشکر 3 زرهی که با سه گردان مکانیزه و یک گردان تانک در شمال سرپل و جنوب سلمانیه مواضع پدافندی را اشغال و تحکیم کرده بود.
2- تیپ 6 زرهی از لشکر 3 زرهی که با سه گردان تانک و یک گردان مکانیزه در قسمت مرکزی و شرقی در شمال جاده ماهشهر - آبادان مستقر بود.
3- تیپ 44 پیاده از لشکر 11 پیاده، که با یک گردان تحت امر لشکر 3 زرهی در قسمت جنوبی منطقه سرپل و جنوب جاده ماهشهر - آبادان پدافند میکرد. [400] .
4- تیپ 12 زرهی لشکر 3 در غرب کارون در احتیاط قرار داشت و گردانهای تانک الطارق و سیف سعد و چند گردان جیش الشعبی، گردان پیاده از تیپ 44 و گردان 1 از تیپ 33 نیروی مخصوص نیز در منطقه شرق کارون استقرار داشتند.
برابر شواهد، قراین و اسناد موجود، در پی گسترش حملات رزمندگان اسلام به منطقه اشغالی سرپل در نیمه اول سال 1360، دشمن دچار اضطراب شده و احتمال حمله نیروهای خودی را پیشبینی میکرد. با این حال، عراقیها همچنین به استقرار در مناطق اشغالی اصرار داشتند و این امر بدین دلیل بود که عراقیها تصور میکردند که نیروهای اسلام از انجام دادن عملیاتی دقیق و برنامهریزی شده در سطحی گسترده ناتوان هستند. [401] در واقع، فرماندهی عراق احتمال تدارک حمله از محور شرق رودخانه را پیشبینی میکرد اما به هیچ وجه تصور نمیکرد این حمله، گسترده و همه جانبه باشد. [402] .
5- استعداد دشمن در این منطقه برابر یک لشکر تقویت شده بود، ضمن این که فرمانده سپاه سوم میتوانست از احتیاط لشکرهای 5 مکانیزه و 9 زرهی که در جنوب غربی اهواز و سوسنگرد مستقر بودند، برای تقویت لشکر 3 زرهی استفاده کند.
[ صفحه 157]
همچنین، دشمن پیشبینی میکرد که در صورت حمله، محور اصلی تهاجم در محور تیپ 8 مکانیزه در منطقه سلمانیه با پیشروی به سمت پلهای قصبه و حفار، خواهد بود،لذا برای تقویت این محور، اقداماتی به عمل آورد.
طرح عملیات
اهداف و مأموریت
هدف اصلی عملیات، انهدام نیروهای دشمن در شرق رودخانه کارون و تصرف و تأمین منطقه بود. در طرح اولیه سپاه آمده بود: [403] .
«سپاه پاسداران انقلاب اسلامی مستقر در آبادان و دارخوین و ماهشهر مأموریت دارند تا با هماهنگی و همکاری کامل لشکر 77 پیاده خراسان در ساعت (س) روز (ر) از محور فیاضیه و دارخوین به طور گسترده و از سه محور ایستگاه 12 و ایستگاه 7 و جاده ماهشهر - آبادان تک نمایند و نیروهای دشمن را که از کناره کارون تا جاده ماهشهر - آبادان گسترش دارند، به طور کامل محاصره و بعد از انهدام دشمن، در منطقه متصرفه پدافند نمایند.» [404] .
سران نظامی امیدوار بودند با انجام عملیات ثامن الائمه (ع) تهدید احتمالی دشمن برای تصرف آبادان که عراق آن را به صورت اهرم فشاری علیه ایران در تبلیغات خود مورد استفاده قرار میداد، خنثی شود. از سوی دیگر، در این عملیات پس از پاک سازی شرق رودخانه کارون، نیروهای خودی از خطوط پدافندی آزاد شده و امکان به کارگیری آنها در مراحل بعدی آزادسازی مناطق اشغالی، فراهم میشد.
سازمان رزم
ترکیب نیروهای عمل کننده در این عملیات، شامل ارتش، سپاه، بسیج و نیروهای ژاندارمری به این شرح بود:
[ صفحه 158]
- لشکر 77 با سه تیپ شامل 9 گردان نیروی پیاده؛
- سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با 16 گردان نیروی پیاده [405] که در سازمان سه قرارگاه تیپی عمل میکرد؛ [406] .
- تیپ 37 زرهی شیراز؛
- گردان 251 تانک از لشکر 16 زرهی؛ [407] .
- گردان 107 ژاندارمری؛
- گروه رزمی 291 تانک؛
- جهاد سازندگی، علاوه بر احداث جاده وحدت در فروردین 1360، امور مقدماتی مهندسی عملیات را انجام داد.
پس از حذف بنیصدر برای نخستین بار بود که نیروهای عمل کننده در چنین مقیاسی با هم ترکیب شده به نحو شایستهای با یکدیگر همکاری و هماهنگی میکردند، چنان که این اقدام، الگوی مناسبی برای ادامه همکاری ارتش و سپاه در سایرعملیاتها شد. [408] .
طرح مانور
در طرح مانور، سه محور عمده و یک محور فرعی برای انجام عملیات در نظر گرفته شده بود: محور شمالی شامل منطقه دارخوین و محمدیه و محور جنوبی شامل محور فیاضیه و ایستگاه 7 بود. بر اساس این طرح، تلاش فرعی نیروها برای پشتیبانی نیز در محور جاده ماهشهر - آبادان انجام میشد. در این میان، محور دارخوین و فیاضیه با هدف تصرف و تأمین پلهای حفار و قصبه دارای اهمیت بیشتری بودند و در صورت برخورداری نیروهای خودی از سرعت عمل، امکان انهدام و اسارت بسیاری از افراد دشمن در این محور وجود داشت. و همین ضرورت، در آرایش نیروها مؤثر بود،که به این ترتیب مشخص شد:
[ صفحه 159]
محور دارخوین - محمدیه: پنج گردان از سپاه (چهار گردان آفندی و یک گردان احتیاط) و سه گردان از ارتش (دو گردان آفندی و یک گردان احتیاط) و یک گردان تانک در احتیاط و پشتیبانی
محور فیاضیه: پنج گردان از سپاه (چهار گردان آفندی و یک گردان احتیاط) و سه گردان از ارتش (یک گردان آفندی و دو گردان احتیاط).
محور جاده ماهشهر - آبادان: دو گردان از سپاه (یک گردان آفندی و یک گردان احتیاط) و دو گردان از ارتش (یک گردان آفندی و یک گردان پدافند).
برای پشتیبانی عملیات، سه گردان توپخانه و 50 قبضه سلاح پدافند هوایی در نظر گرفته شده بود. [409] طرح مانور عملیات همراه با تدبیر آن و نیز استعداد نیروی عمل کننده در جلد سوم کتاب منتشره از سوی ارتش جمهوری اسلامی ایران به شرح زیر آمده است:
«جزئیات طرح برای اجرای حمله به منطقه سرپل دشمن در شرق کارون چنین بود که تیپ 2 پیاده که شامل سه گردان پیاده ارتش و چهار گردان پاسدار و یک گردان تانک که یک گروهان اضافی نیز داشت و در خط تماس با دشمن در شمال بهمنشیر دفاع مینمود، از منطقه فیاضیه در شرق کارون و شمال بهمنشیر به مواضع نیروهای متجاوز عراق حمله میکرد و حاشیه شرقی پل حفار را که به وسیله نیروهای عراقی بر روی کارون برقرار شده بود، تصرف پل را کنترل مینمود و نیروهای دشمن را در منطقه عملیاتی مربوطه منهدم میکرد و کرانه شرقی رودخانه کارون را تأمین مینمود. تیپ 1 پیاده با دو گردان پیاده ارتشی و یک گردان سوار زرهی و شش گردان پاسدار ابتدا از مواضع پدافندی یگانهای تیپ 2 پیاده در شمال بهمنشیر و در منطقه ذوالفقاری از خطر عبور میکرد و نیروهای دشمن را در جنوب جاده آبادان - ماهشهر منهدم میکرد و سپس حمله را با یک چرخش ملایم از شرق به غرب، به سمت شمال غربی ادامه میداد و نیروهای دشمن را در شمال جاده ماهشهر - آبادان در منطقه مسئولیت خود منهدم میساخت. ضمنا این تیپ مأموریت داشت، هرگونه عکسالعمل شدید دشمن را در محور آبادان - ماهشهر [410] خنثی و جناح شرقی منطقه عملیات را تأمین نماید. تیپ 3 پیاده که از منطقه گیلان غرب به خوزستان تغییر مکان یافته بود، به صورت احتیاط لشکر بود و مأموریت داشت، از مواضع پدافندی
[ صفحه 160]
گروه رزمی 291 تانک در جنوب سلمانیه از خط [411] عبور کند و از شمال به جنوب پیشروی نماید و پل قصبه را بر روی رودخانه کارون که به وسیله نیروهای عراقی برقرار شده بود، تصرف و منطقه مسئولیت خود را از وجود دشمن پاک نماید. این تیپ شامل دو گردان پیاده ارتش، پنج گردان پاسدار و حدود یک گردان تانک بود. ضمنا، سپاه پاسداران نیز حداکثر امکانات آن روز خود را برای عملیات آماده کرد و 15 گردان پاسدار [412] وارد میدان نبرد کرد.» [413] .
در مجموع، به نظر میرسید، دشمن به دلیل برخورداری از نیروی احتیاط و به ویژه امکان به کارگیری لشکرهای 5 مکانیزه و 9 زرهی تحت امر سپاه سوم، در موضع برتری قرار داشت، لیکن نیروهای خودی با توجه به شناخت دقیق از دشمن، ویژگی برتر عملیاتی، ترکیب جدید سپاه و ارتش - که پیش از این هرگز در این سطح وجود نداشت - و بهرهبرداری مناسب از زمین، از موقعیت بهتری برخوردار بودند. افزون بر این، دشمن به لحاظ درک و باوری که از توان نیروهای خودی داشت، به طور نسبی در غافلگیری به سر میبرد و این عوامل در مجموع میتوانست دستیابی به پیروزی را آسان کند.
در این میان، افزایش قابل توجه نیروهای سپاه در مقایسه با عملیاتهای پیشین و نقش طراحان نظامی سپاه در طرحریزی و هدایت عملیات، از جمله ویژگیهای عملیات ثامن الائمه (ع) و عامل برتری نیروهای خودی در برابر دشمن بود. در جلد سوم کتاب «ارتش جمهوری اسلامی در هشت سال دفاع مقدس» در این باره آمده است:
«نکتهای که لازم است روی آن تأکید شود، حضور سپاه پاسداران، به صورت فعال و مؤثر و قدرتمند در این عملیات بود... برای عملیات ثامن الائمه (ع)، 15 گردان توسط سپاه آماده شده بود. در نتیجه میتوان گفت، توان رزمی سپاه پاسداران و نیروهای مردمی در عملیات ثامن الائمه (ع) به ده برابر افزایش یافته بود و یا به عبارت دیگر، با بهرهبرداری از نیروی عظیم بسیج مردمی توان رزمی نسبی در جبهه بالا رفته بود و این امر کلید موفقیت نیروهای مسلح ایران در عملیات ثامن الائمه (ع) و عملیاتهای بعد از آن مانند طریق القدس و فتح المبین و بیت المقدس گردید.» [414] .
بدین ترتیب، عملیات ثامن الائمه (ع) به منظور شکستن محاصره آبادان و انهدام نیروهای دشمن در شرق رودخانه کارون پس از آمادهسازی مقدمات آن، آغاز شد.
[ صفحه 161]
تشریح عملیات
عملیات در ساعت 1 بامداد روز پنجم مهر 1360 آغاز شد. قوای ایران در ساعات نخست عملیات، با تهاجم به مواضع دشمن و درهم شکستن مقاومت نیروهای آنان، خاکریزهای اول دشمن را تصرف و تأمین کردند. مقاومت اولیه نیروهای عراقی در برخی از محورها و به ویژه تداوم آن در منطقه پل حفار، نشان دهنده هوشیاری نسبی دشمن بود. بنابر گزارش اسیران عراقی، اسارت یکی از نیروهای خودی در منطقه عملیاتی تیپ 8 مکانیزه در محور دارخوین سبب هوشیاری دشمن شده بود، ولی شناخت نادرست فرماندهان نظامی عراق نسبت به توان نیروهای خودی که بر مبنای برآوردهای عملیاتهای ناکام پیشین ایجاد شده بود، سبب شد در برابر حمله نیروهای خودی واکنش مناسبی نشان ندهند.
با روشن شدن هوا و ادامه پیشروی نیروهای خودی از محور شمالی به سمت پل مارد و تهدید عقبه نیروهای دشمن، نخستین ضربه شکننده بر نیروهای عراقی وارد آمد. با این حال، نیروهای دشمن در منطقه پل حفار همچنان مقاومت میکردند. گستردگی محورهای تهاجم و عقبماندگی دشمن سبب شد تا نیروهای خودی با به دست گرفتن ابتکار عمل و ادامه پیشروی در محورهای مختلف، دشمن را تحت فشار قرار دهند.
از سوی دیگر، در پی تغییر وضعیت میدان نبرد، فرماندهی نیروهای دشمن تلاش میکرد تا تاریک شدن هوا به مقاومت در پل حفار ادامه دهد. دشمن قصد داشت، با تقویت منطقه، ابتدا منطقه سرپل را حفظ کند و پس از آن، با نصب پل روی رودخانه کارون، نیروهای محاصره شده را نجات دهد و سپس، با استقرار در منطقه غرب رودخانه کارون، از ادامه پیشروی نیروهای خودی جلوگیری کند.
بر همین اساس، دشمن در اولین اقدام، با وارد کردن تیپ 10 زرهی گارد جمهوری، سعی کرد، پل حفار را حفظ کرده و با استقرار تیپ 16 زرهی از لشکر 6 زرهی در غرب رودخانه کارون، از پیشروی نیروهای خودی جلوگیری کند. تهاجم رزمندگان به نیروهای تیپ 10 سبب شد تا این نیروها در همان لحظات اولیه حضور در منطقه سرپل، محاصره شده و عقبنشینی کنند، در صورتی که اگر در حمله به تیپ 10 تأخیر صورت میگرفت، بیگمان نیروهای تیپ 10 دشمن پس از حضور در منطقه، دست به ضد حمله میزدند. [415] .
با آزاد شدن جاده ماهشهر - آبادان در ساعت 32: 8 بامداد روز پنجم مهر و پیشروی نیروهای خودی از شمال به جنوب و تصرف پل قصبه، در واقع مقاومت دشمن در منطقه پل حفار، بیشتر نوعی عملیات تأخیری بود، زیرا با توجه به محدودیت عقبه دشمن، سرعت عمل
[ صفحه 162]
رزمندگان و گستردگی محورهای تهاجم، امکان مقاومت از عراقیها گرفته شده بود. در بعد از ظهر همان روز بخشی از پل حفار تصرف شده بود ولی عراقیها برای باز نگه داشتن عقبه نیروهای محاصره شده خود در شرق کارون، همچنان مقاومت میکردند، چنان که با تاریک شدن هوا حرکت ستون نیروهای دشمن از اهواز به سمت خرمشهر دیده میشد.
بدین ترتیب، روز اول عملیات درحالی به پایان رسید که دشمن به دلیل عقبماندگی، توان مقابله با نیروهای خودی را نداشت و تنها، به تاریک شدن هوا، باز نگاه داشتن پل حفار برای تقویت منطقه و یا امکان عقبنشینی نیروهای محاصره شده امید بسته بود. در روز دوم عملیات (ششم مهر)، در حالی که پیشروی نیروهای خودی همچنان ادامه داشت، دشمن واکنش جدی از خود نشان نداد و از بعد از ظهر همان روز نیروهای عراقی به تدریج تسلیم شده و یا عقبنشینی کردند و سرانجام در پایان این روز عملا منطقه سرپل دشمن آزاد شد.
در روز سوم عملیات نیز در پی پاک سازی منطقه، محاصره آبادان به پایان رسید و فرمان امام خمینی مبنی بر شکستن حصر آبادان، در مدت 48 ساعت آفند تحقق یافت و نیروهای خودی پس از پاک سازی کامل منطقه، در ساحل شرقی رودخانه کارون استقرار یافتند. در این عملیات علاوه بر آزادسازی منطقه اشغالی در شرق رودخانه، بخش وسیعی از نیروهای خودی - که درگیر پدافند در منطقه بودند - آزاد و برای عملیاتهای بعدی آماده شدند.
خسارات و تلفات دشمن
1- بیش از سه هزار تن از نیروهای دشمن کشته و زخمی شدند و نزدیک به 1800 تن از آنها به اسارت درآمدند.
2- تعداد 90 دستگاه تانک، نفربر و خودرو دشمن منهدم شد و 160 دستگاه تانک و نفربر دیگر به همراه 150 دستگاه خودرو به غنیمت درآمدند. سه فروند هواپیما و یک فروند هلیکوپتر دشمن نیز در این عملیات سرنگون شدند.
افزون بر این، شمار فراوانی از امکانات دشمن شامل لودر و بولدوزر، سلاح و مهمات، منهدم شد و یا به غنیمت درآمد. از نتایج مهم این عملیات به غنیمت گرفتن دهها تانک از تیپ 6 زرهی عراق بود که سپاه با استفاده از این تانکها نخستین یگان زرهی خود را با نام تیپ 30 زرهی سازماندهی کرد. اولین گردان زرهی این یگان در عملیات طریق القدس به کار گرفته شد. با به غنیمت گرفتن 20 قبضه توپ 152 و 122 میلیمتری از دشمن، نخستین یگان توپخانه سپاه نیز شکل گرفت و در عملیات طریق القدس شرکت کرد. [416] .
[ صفحه 164]
ارزیابی عملیات
با شکسته شدن محاصره آبادان، تحول جدیدی در جنگ به وجود آمد؛ زیرا ناکامی دشمن در جنگ از همین نقطه آغاز شد. به بیان دیگر، دشمن - در وضعیتهای مختلف - چنین میپنداشت که لازمه تغییر معادله نظامی به سود خود، افزایش فشار نظامی به ایران برای تحمیل خواستههای خود و آغاز مذاکرات صلح میباشد، لذا بیش از همه، به تکمیل محاصره آبادان و اشغال آن توجه داشت. در مقابل، نیروهای خودی نیز - بر اساس فرمان امام - بیشتری تلاش خود را برای شکستن محاصره آبادان متمرکز کرده بودند که در این میان، دو عملیات به فرماندهی بنیصدر با شکست مواجه شد و سرانجام، با عملیات پیروزمندانه ثامن الائمه (ع) فرمان امام تحقق یافت و استراتژی دشمن نیز در نقطه ثقل آن، درهم شکست. سردار محسن رضایی در این زمینه میگوید:
«استراتژی دشمن از مشخصه سیاسی و امنیتی برخوردار بود. عراق در انتظار تحول در اوضاع داخلی بود، اگر به نتیجه نمیرسید، مسلما روی آبادان عمل میکرد. بنابراین ما وقتی روی آبادان عمل کردیم. در واقع استراتژی دشمن را در نقطه اصلی آن در جبهه نظامی با شکست مواجه کردیم.» [417] .
اعتماد به نفس و افزایش روحیه نیروهای خودی هم از عوامل مؤثر در پیروزی، هم بخشی از نتایج به دست آمده در این عملیات بود؛ در حالی که دشمن به دلیل حضور در مناطق اشغالی در شرق رودخانه کارون و سلسله عملیاتهای محدودی که در همین منطقه انجام گرفته بود، دچار نوعی فرسایش روحی شده بود. نیروهای خودی با روحیهای مضاعف - به ویژه پس از شکسته شدن طلسم نفاق در کشور - از آمادگی مناسبی برای بیرون راندن متجاوزان از سرزمینهای اشغالی برخوردار شدند. سردار رضایی در این باره میگوید:
«نیروهای ما متوجه شدند که میتوانند بجنگند و از طرف دیگر فهمیدند با جنگ انقلابی میتوانند خارج از قواره کلاسیک جنگ را ادامه دهند.» [418] .
در واقع، اعتماد به نفس نشان دهنده موفقیت استراتژی جدید نیروهای انقلابی در صحنه عمل بود، ولی هر گونه ناکامی احتمالی نیز در این عملیات میتوانست سرنوشت جنگ و حتی حیات سیاسی کشور را با خطر روبهرو کند.
تجارب نظامی مهمی نیز در این عملیات به دست آمد؛ پس از عملیات ثامن الائمه (ع)، فرماندهان سپاه در جلسهای که به منظور ارزیابی عملیات در 7 مهر 1360 بر پا شد، به بررسی ویژگیهای این عملیات پرداختند. برادر غلامعلی رشید در این جلسه گفت:
[ صفحه 165]
«بنا به تجربه قبلی، در طراحی این عملیات چند فاکتور در نظر گرفته شد: اول تهاجم یکپارچه و همه جانبه در کل محورها؛ دوم حمله شبانه؛ سوم قیچی کردن دشمن در دو پل؛ چهارم تک پشتیبانی تا حدودی فریبنده در محور خرمشهر. در واقع، باید از این عوامل به عنوان محسنات این عملیات یاد کرد. دشمن که آمادگی مقابله با چنین تهاجمی را نداشت، لذا رعب و هراس در نیروهای عراقی از یک سو و دست پاچگی و عدم کنترل و هدایت فرماندهی از سوی دیگر، گریبانگیر دشمن شد.» [419] .
شهید حسن باقری یک ویژگی خوب این عملیات را بیان جزئیات طرح مانور برای همه فرماندهان سپاه تا رده دسته خواند. برادر رحیم صفوی نیز بخشی از ویژگیهای مثبت این عملیات را تلاش خستگیناپذیر نیروهای پیاده برای رسیدن به مواضع دشمن و هدایت و رهبری خودجوش فرماندهان گردانها و گروهانها برای مقابله با دشمن برشمرد. [420] .
همچنین، اجرای عملیات در شب - که بعدها به عنوان یک اصل جدا نشدنی تا پایان جنگ در اجرای عملیاتهای نیروهای خودی مورد توجه قرار گرفت - در این عملیات بازدهی بسیار خوبی داشت. برادر رشید در این مورد میگوید:
«اگر عملیات را در روز شروع میکردیم، نیروی زرهی دشمن به لحاظ برتری کمی و کیفی که نسبت به واحدهای پیاده خودی داشت، مانع از پیشروی رزمندگان میشد. دشمن در شب قدرت مانور ندارد و از سویی چون تمامی نیروهای مهاجم ما را پیاده نظام تشکیل میدادند، به راحتی توانستیم پیشروی کنیم.» [421] .
با این حال، عملیات ثامن الائمه (ع) دارای نقایصی هم بود؛ از جمله، با توجه به آشفتگی نیروهای دشمن در منطقه سرپل، نیروهای خودی در صورت برخورداری از توان نظامی و سرعت عمل لازم میتوانستند با تصرف عقبههای دشمن تعداد بیشتری از آنان را کشته و مجروح کرده و یا به اسارت در آورند. همچنین، اصل تعقیب دشمن ایجاب میکرد که نیروهای خودی با عبور از رودخانه کارون، آنها را در غرب رودخانه - که فاقد استحکامات و مواضع بود - منهدم و در صورت امکان، سرپل مناسبی را تصرف و تأمین کنند.
به طور کلی عملیات موفقیتآمیز ثامن الائمه (ع)، سرآغاز استراتژی جدید نیروهای انقلابی برای آزادسازی مناطق اشغالی بود. دشمن که با خیالی آسوده در مناطق اشغالی استقرار یافته بود، بر اثر ضربه وارده در این عملیات دچار وحشت و اضطراب شد و در آستانه هزیمت و شکست قرار گرفت. از این زمان به بعد، در حالی که دشمن در اندیشه حفظ سرزمینهای اشغالی بود و نیروهای خودی نیز برای آزادسازی این مناطق تلاش میکردند، عدم درک
[ صفحه 166]
دشمن از تحولات برخاسته از استراتژی جدید، منجر به غافلگیری آنها شد که از عوامل مؤثر در دستیابی آسان رزمندگان اسلام به پیروزیهای بعدی بود.
بازتاب عملیات
اقدام ایران در انتشار اخبار مربوط به عقب راندن عراقیها از شرق کارون و شکسته شدن محاصره آبادان با توجه به روند تحولات سیاسی - نظامی در داخل کشور و تجزیه و تحلیل ناظران و کارشناسان خبری از این واقعه، به عنوان «انتشار گزارشهای ضد و نقیض ایران» ارزیابی میشد. رادیو امریکا یک روز پس از آغاز عملیات، در اخبار خود طی گزارشی گفت:
«در ایران هم زمان با انتشار گزارشهای ضد و نقیض درباره پیروزی بزرگ ایران در جنگ یک ساله آن کشور با عراق، زد و خوردهای شدیدی در نقاط مختلف پایتخت صورت گرفت.» [422] .
پس از آنکه رادیو امریکا به نقل از صدای جمهوری اسلامی ایران گزارش شکسته شدن محاصره آبادان را منتشر کرد، به نقل از رادیوی دولت عراق گفت:
«ولی خبرگزاری رسمی عراق تصرف مجدد آبادان را توسط نیروهای ایرانی تکذیب کرده است.» [423] .
رادیو بی.بی.سی نیز در نخستین واکنش نسبت به اخبار عملیات، دفاع ایران از آبادان طی یک سال گذشته را نشان تصمیم این کشور برای مقاومت و پایداری در برابر عراق ارزیابی کرد و حمله سحرگاهی ایران را نخستین تلاش عمده دو طرف جنگ برای پایان دادن به بنبست موجود خواند. [424] در گزارش خبری این رادیو با اشاره به اقدامات منافقین در داخل کشور، به طور تلویحی بر متناقض بودن اوضاع تأکید شده بود:
«نشانه شدت مناقشات سیاسی در داخل ایران نیز از این جا به دست میآید که در زمان وقوع جنگ در آبادان، حامیان و مخالفان دولت هم در تهران، و پایتخت کشور، به مبادله آتش دست زدهاند.» [425] .
در حالی که رادیو امریکا و رادیو لندن همچنان با تردید به پیروزی نظامی ایران مینگریستند، رادیو صوت الجماهیر (بغداد) به نقل از یک سخنگوی صلاحیتدار، اخبار هزیمت و شکست دشمن در شرق رودخانه کارون را تأیید کرد و در توجیه آن گفت:
«نیروهای نظامی ما (عراق) طبق برنامه عمومی آن وقت (شروع جنگ)، در شرق کارون حضور یافتند و علی رغم تلاشهای دشمن، در طول یک سال کامل در شرق کارون باقی ماندند، واحدهای دلیر ما هر بار چه به طور مستقیم و با ضد حمله، حملات دشمن را دفع میکردند و
[ صفحه 167]
دشمن در روزهای اخیر آسیبهایی به پلهای ما بر روی کارون وارد ساخته و همچنین فعالیتهای نظامی علیه ما نموده است و این امر باعث شده تا فرماندهی کل تصمیم خود دایر بر انتقال دادن واحدها مذکور از شرق کارون به غرب کارون اتخاذ کند...» [426] .
پس از اعتراف عراقیها به پیروزی ایران، رادیو لندن در بررسی نتیجه این پیروزی گفت:
«پیروزی ایران برای صدام حسین نه تنها یک عقبنشینی نظامی است بلکه یک عقبنشینی سیاسی نیز به حساب میآید...» [427] .
در پی سقوط هواپیمای حامل فرماندهان نظامی که از جبهه عازم تهران بودند، رسانههای خبری دنیا به جای بررسی پیروزی نظامی ایران، سقوط هواپیما را محور گزارشهای خبری قرار دادند. همچنین، با شهادت هاشمینژاد به دست منافقین در مشهد و پارهای از حوادث دیگر از جمله تظاهر مسلحانه گروهکها در تهران، بار دیگر رخدادهای ناشی از درگیریهای سیاسی داخلی کشور مورد توجه رسانههای خارجی قرار گرفت. [428] .
ادامه رخدادهای سیاسی - امنیتی در داخل کشور و بازتاب آن در رسانههای خبری سبب شد تا بنبست در جنگ مجددا مورد تأکید ناظران سیاسی قرار گیرد، چنان که نشریه ژاپن تایمز، چاپ ژاپن، پس از بررسی وضعیت سیاسی - نظامی ایران نوشت:
«در خاورمیانه اعتقاد راسخی وجود دارد که جنگ پایان نخواهد یافت مگر آن که تغییرات عمدهای در دولت ایران یا عراق و یا هر دو صورت گیرد. بدون شک صدام از وجود جنگ داخلی بین چپ گرایان و انقلابیون اسلامی در ایران خرسند است. به نظر میرسد این مسئله به اضافه رکود اقتصادی، رژیم خمینی را محکوم به فنا کند. به هر حال، آقای خمینی ضربههای پیاپی را پشت سر گذاشته است. جنگ با عراق یکی از عوامل ایجاد وحدت در ایران است... جنگ به بنبست کشانده شدهی ایران و عراق دیگر نگرانیهایی در منطقه خاورمیانه و به طور کلی در جهان به وجود نمیآورد، اما این درگیری هنوز توان ایجاد بحران جدیدی را دارد و نمیتوان آن را نادیده گرفت، یا به دست فراموشی سپرد.» [429] .
نکته مهمی که در تمام گزارشها و تحلیلهای خبری، مشاهده میشد، ارائه وضعیتی دوگانه از ایران بود؛ رسانههای خبری جهان به موازات اخبار مناقشات سیاسی، خبر پیروزی نظامی ایران را نیز منتشر میکردند. به نظر میرسد، برای ناظران خارجی پیروزی ایران در این عملیات پذیرفتنی نبود، به همین دلیل با وجود تأکید بر ارزش پیروزی نظامی ایران و شکست سیاسی - نظامی عراق، همچنان، اوضاع کلی جنگ به عنوان یک بنبست ارزیابی میشد که تنها، تحولات سیاسی و جابهجایی قدرت در یکی یا هر دو کشور میتوانست آن
[ صفحه 168]
را برطرف کند. به بیان دیگر، گرچه شکسته شدن حصر آبادان - با وجود ناباوریهای اولیه - مورد پذیرش محافل سیاسی و نظامی دنیا قرار گرفت، ولی این پیروزی به این معنا نبود که روند جدیدی در جنگ آغاز شده و اوضاع به سود ایران تغییر کرده است.
بعدها، یکی از کارشناسان امریکایی مسائل نظامی در مورد بازتاب عملیات ثامن الائمه (ع)، بر این نکته تأکید کرد که پیشنهاد آتشبس یک ماهه عراق در ماه نوامبر، متأثر از پیروزی ایران در آبادان در ماه اکتبر بود. وی در مورد ماهیت این پیروزی در کتاب خود نوشت:
«پیروزی ایران در جبهه آبادان این حقیقت را آشکار کرد که برتری در قدرت زرهی و هوایی میتواند بیمعنا باشد. علاوه بر این، پیروزی در آبادان هشدار برای غرب بود. حتی اگر نیروهای غربی که احتمالا کارآمدتر از نیروهای عراقی در استفاده از قدرت هوایی و سلاحهای سنگین بوده باشند، در مقابله با نیروهای ایران باز هم با مشکلی که عراق گریبانگیر آن بود،مواجه میشدند، خصوصا این که دولتهای غربی از لحاظ سیاسی آمادگی پذیرش تلفات سنگین در یک جنگ کم شدت را ندارند.» [430] .
کردزمن به عنوان کارشناس نظامی، ماهیت شکلگیری نوع جدیدی از جنگ را مورد توجه قرار میدهد که شکست حصر آبادان نقطه آغاز تحقق آن بود. وی سپس مینویسد:
«هنوز مشخص نشده است که ایرانیان چگونه به این پیروزی دست یافتند.» [431] .
تبیین استراتژی آزادسازی
پیروزی در عملیات ثامن الائمه (ع) که برجستهترین تحول نظامی در سال اول جنگ بود. زمینه تبیین استراتژی جنگ را با هدف آزادسازی مناطق اشغالی، فراهم کرد. در این حال، تحولات سیاسی که بر روند تحولات نظامی اثر داشت، خود نیز از این تحولات متأثر بود.
امام خمینی با شناخت خود از روند تحولات، چند حرکت را به موازات هم اداره و هدایت کردند. امام، انتخاب ریاست جمهوری را به عنوان «یک امر حیاتی برای جمهوری اسلامی» [432] ارزیابی کرده و حضور مردم را در صحنه ضروری و تعیین کننده خواندند. ایشان در دیدار با فرماندهان نظامی - پس از سقوط هواپیمای فرماندهان نظامی - فرمودند:
«به انتخابات نظر کنید میفهمید که ایران پایدار خواهد ماند... وقتی میتوانند کودتا یا حمله کنند که ملت در صحنه نباشد،ولی وقتی ملت در صحنه بود، چه کاری از آنان ساخته است و در این جنگ فهمیده شد که ملت بیطرف نیست. ملت و ارتش ما قوی است و به خوبی مملکت را میتواند حفظ کند.» [433] .
[ صفحه 169]
امام در 17 مهر 1360 - 10 روز پس از عملیات ثامن الائمه (ع) و سقوط هواپیمای فرماندهان نظامی - در حکم تنفیذ ریاست جمهوری، آیت الله خامنهای، فرمودند:
«شرکت بیسابقه مردم کشور امید بدخواهان را مبدل به یأس و طمع آزمندان را برای همیشه برید.» [434] .
امام در جای دیگری از این حکم فرمودند:
«شرکت عمومی ملت شجاع و متعهد در انتخابات و پیروزیهای پیدرپی قوای مسلح در جنوب و غرب و حضور مداوم ملت در سرتاسر کشور... کاخهای تخیلی آنان را فرو ریخت.» [435] .
امام، حضور گسترده و سرنوشتساز مردم را در انتخاب ریاست جمهوری به مثابه گذار از مرحله بیثباتی حاصله از مناقشات سیاسی به مرحله جدید ارزیابی کردند. ایشان در پاسخ به تلگرام فرماندهان در مورد پیروزی در عملیات ثامن الائمه (ع)، پیامی صادر فرمودند که در واقع چارچوب و خط مشی قوای نظامی را مشخص کرد؛ امام اظهار امیدواری کردند:
«آخرین پیروزمندی را که بیرون راندن نیروهای متجاوز کافر از سرزمینهای میهن ما است. ملت شریف به زودی مشاهده کند.» [436] .
با تبیین استراتژی جنگ تأثیرات ناشی از تحولات سیاسی - نظامی به تدریج در حوزه نظامی نمایان شد؛ از یک سو، با افزایش حضور نیروهای مردی، سپاه تلاشهای جدیدی را برای گسترش سازمان رزم انجام داد و از سوی دیگر، نیروهای ارتش و سپاه استراتژی آزادسازی مناطق اشغالی را طرحریزی کردند. سردار محسن رضایی در این زمینه میگوید:
«دو کار اساسی انجام شد؛ یکی در عملیات و یکی در سازماندهی. در عملیات، طرحریزی سلسلهوار صورت گرفت، یعنی در حقیقت استراتژی نظامی شکل گرفت، دوم در سازماندهی، سپاه رفت به دنبال این که یک سازمان رزم برای خودش فراهم کند. این دو از اولین تحولات پس از عملیات ثامن الائمه (ع) است.» [437] .
سردار غلامعلی رشید نیز در مورد سازمان رزم سپاه و اقداماتی که انجام شد، میگوید:
«سال دوم جنگ را سال رشد و تثبیت سپاه نامگذاری کردیم. بعد از عملیات ثامن الائمه (ع)، کلاهدوز شهید شد. [438] آقا رحیم رفت تهران که مسئول طرح عملیات بشود، من هم به حکم
[ صفحه 170]
فرمانده کل سپاه مسئول عملیات جنوب شدم... یادم هست که با شهید باقری نشسته بودیم به فکر تشکیل تیپ افتادیم و این که بعد از این، برای انجام عملیات بعدی (طریق القدس) ما نیروی زیادی نیاز داریم و باید تیپ درست کنیم.» [439] .
همان گونه که پیش از این اشاره شد، به دلیل پیروی سپاه از اصل دو برابر شدن نیروهای عمل کننده در هر عملیات نسبت به عملیات قبلی، سازمان مناسبی برای سپاه طرحریزی شد. در عملیات ثامن الائمه (ع) نیروهای سپاه با سازمان گردان وارد عمل شدند و مفهوم تیپ پس از این عملیات شکل گرفت. [440] بر اساس تأکید سپاه در سازمان رزم، بر نیروی انسانی، تیپهای جدید شکل گرفت. درباره تشکیل تیپها و نامگذاری آنها، سردار رشید میگوید:
«بیشتر اعداد ما برای نامگذاری مایل به اعداد تیپهای عراقی بودند تا ارتش خودمان. ارتش خودمان شمارههای 92، 81، 64 و کلا اعداد بالاتر از 30، 40 را استفاده کردهاند ولی عراقیها 1 و 2 تا 12 [441] ما آمدیم بین اینها را انتخاب کنیم و حداکثر را 41 گذاشتیم، اول که حکم دادیم تیپهای 8، 25، 14 تشکیل شد.» [442] .
بدین ترتیب، گسترش سازمان رزم سپاه و ارتقاء آن از گردان به تیپ [443] بر توان نظامی ایران افزود [444] و این مسئله نقش مؤثری در تبیین استراتژی جنگ و طرحریزی سلسله عملیاتهای بعدی داشت. [445] .
[ صفحه 171]
در تبیین استراتژی جدید جنگ، دو تجربه ارزشمند که فرا روی نیروهای سپاه قرار گرفته بود، نقش داشتند: نخست، تشکیل ستاد عملیات جنوب و طرحریزی عملیات محدود و دومی، تجربهی طرحریزی عملیات ثامن الائمه (ع) و تلاش برای تصویب آن در شورای عالی دفاع و سپس هماهنگی با برادران ارتش و اجرای آن با ترکیب مشترک بود. در مرحله جدید، با توجه به تجارب به دست آمده و در پی تلاش برای تعیین هویت سپاه در طرحریزی عملیات و مشخص کردن جایگاه و نقش آن، اقدامات جدیدی برابر تدبیر فرماندهی سپاه انجام گرفت. برادر محسن رضایی در توضیح این اقدامات میگوید:
«ما بچههای سپاه را کاملا جدا کردیم و گفتیم شما یک تیمی بشوید، طراحی عملیات بکنید و برادران ارتش هم یک تیم درست کنند[و]به صورت جداگانه، طراحی عملیات کنند، ولی بعد، در جلسه مشترک نظرمان را بگوییم، آنها هم نظرشان را بگویند. علت این تفکیک به خاطر این بود که میخواستیم به سپاه شکل بدهیم، یک سازمان درست کنیم. این که همین طوری بنشینیم در جلسات و معلوم نباشد کی چه میگوید، این یعنی این که هیچ وقت سپاه راه نیفتد و سازمان رزم سپاه شکل نگیرد. بنابراین، اولین تفکیک را ما قبل از عملیات طریق القدس انجام دادیم و گفتیم سپاه با هویت سپاهیگری باید طرحریزی کند و ارتش هم با هویت ارتشیگری طرحریزی کند. برادرمان صیاد خیلی مخالف بود، ولی ما محکم گرفتیم و گفتیم نه.» [446] .
گرچه آثار و نتایج اجرای این تصمیم در همان هنگام آشکار شد، ولی با گذشت زمان و به ویژه پس از تکامل اندیشه دفاعی سپاه و تلاش این نیرو در طرحریزی عملیاتهای خیبر، بدر، و الفجر 8، کربلای 5 و... ارزش این اقدام روشنتر شد. در واقع، اگر منشأ تحول در جنگ - پس از بنبست نظامی حاصله از ناکامی تفکر کلاسیک و سنتی - حضور نیروهای انقلابی و مردمی در جنگ و تبیین استراتژی جدید بود، بنابراین، در تداوم آزادسازی مناطق اشغالی نیز بیگمان، تحول جدید باید روند تکاملی خود را طی میکرد و این امر میسر نبود مگر به آنچه فرمانده سپاه در تفکیک طرحریزی عملیاتها انجام داد.
با تشکیل تیم جدید برای طرحریزی عملیات، نیروهای سپاه همچنان در پایگاه منتظران شهادت (گلف) به تلاشهای خود ادامه دادند. سردار رضایی در مورد این جلسات میگوید:
«جلسه در پایگاه منتظران شهادت - گلف سابق - گذاشته شد و با برادران صحبت کردیم که این طور درست نیست که ما میآییم برای یک عملیات این جا مینشینیم، ما باید یک سلسله عملیاتهایی را طرحریزی کنیم.» [447] .
دو اصل برای طرحریزی در مرحله جدید در نظر گرفته شد: اول این که عملیاتها
[ صفحه 172]
مسلسلوار و پشت سر هم انجام شود و وقفه آن کوتاه باشد، دوم، در هر عملیاتی که صورت میگیرد دو تا سه برابر عملیات قبلی توان رزمی وارد صحنه شود. [448] .
سردار رضایی همچنین در مورد نتیجه این تلاشها و طرحریزی سلسله عملیاتهای دوازده گانهی کربلا میگوید:
«بعد از عملیات ثامن الائمه (ع) ما وارد دوران جدید و یک استراتژی جدید شدیم که قرار شد که در این مرحله 12 عملیات شامل کربلای 1 تا 12 طرحریزی شود. این 12 عملیات اولین عملیاتهای منظمی بودند که از یک جانبی شروع میشد و به یک جایی ختم میشد و پشت سرهم انجام میگرفت. مشخص بود هر عملیات کجا صورت میگیرد، حتی اسمگذاری هم شده بود.» [449] .
اهداف مورد نظر در استراتژی جدید که بر پایه ترکیب و هماهنگی [450] ارتش و سپاه تدوین شده بود، عبارت بودند از: الف) انهدام نیرو و امکانات دشمن برای کاهش توان نظامی عراق؛ ب) آزادسازی نیروهای خودی از خطوط پدافندی و تمرکز قوا برای اجرای عملیات در سایر مناطق اشغالی؛ ج) آمادگی برای حمله نهایی و تعیین کننده به دشمن.
در واقع، با تداوم تهاجمات پیدرپی به دشمن و انهدام نیرو و امکانات آن، مقدمات آزادسازی مناطق اشغالی فراهم میشد و در این صورت، با آزادسازی نیروهای خودی که در خطوط پدافندی در برابر عراق قرار داشتند، مقدمات وارد ساختن ضربه نهایی به دشمن به منظور تأمین حقوق جمهوری اسلامی، فراهم میشد. بر همین اساس، قرار شد 12 طرح تحت عنوان کربلای 1 تا 12 [451] تهیه و برای تصویب نهایی به شورای عالی دفاع ارائه شود [452] که تنها پنج تا 6 طرح آماده شد. در واقع، کلیه تحرکاتی که پس از این زمان انجام گرفت، در چارچوب استراتژی جدید و بر پایه طرحهای ارائه شده بود.
[ صفحه 173]